فقط واسه تو می نویسم ...

هميشه مي پنداشتم که من تو را با دوربين خود شکار کردم
امروز وقتي خود مبهوتم را در آينه ديدم ، شکارچي را شناختم

من دیدم تو را که لبخند می زدی به احساس های من!

آری، این فاصله بیدار شدن از خواب عجیب مرا اذیت می کند!!!

آشنا شدم
دوست شدم
محبت کردم
روحم تراشیده شد
و اکنون
با خودم غریبه ام
و تو
حتی تراشه های روحم را در آیینه آب نمیبینی

مثل هميشه بي نظير ...

تو نیستی
اما من برایت شعر می گویم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرقی می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم...

فقط واست مینویسم
که بدونی احساسم چطوری دستمایه دل سنگت شد
من گذشتم ازدلت
ولی ......

ولی الان فهمیدم حقیر تراز اونی بودی که نیاز به گذشت داشت هباشی
میدونی چرانفهمیدی همیشه که میری کی از پشت قامتت و تحسین میکنه
میدونی کی شبا موقع خواب واست دعا میکنه

تو هیچیکد.م از اینارو نفهمیدی چون دلت رو جای دیگه گرو گذاشت هبودی

مهریار نوشته است:مثل هميشه بي نظير ...

بابا نظایر

هیچ


آسمان هم مثل دل من گرفته بود امروز
ابری بود و مه آلود، اما بارانی نبارید
من هم نباریدم
گریستن را هم حتی از خاطر برده ام من
خالی از بودن
خسته از خواستن
شاید این غمگین ترین روز تولدم بود
اگر غم را مفهومی باشد بعد از این!
اصلا چه اهمیتی دارد؟!

می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم

نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم

یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.

نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.

می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.



((برتولت برشت))

مردن آن نیست که در خاک سیاه دفن شویم
مردن آن است که از خاطر دوست با همه ی خاطره ها محو شویم

من این شعرو تو سایتایی که عضو بودم نوشتم.اینجام باید بنویسمش!!!

تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

من میگم برای از تونوشتن کلمات گم میشن
برای نوشتن تو کاغذا سیاه میشن
برای نوشتن از تو مدادا خورد میشن
پس نمینویسم برات با صدای بلند فقط میگم یگانه ام تورا به وسعت بزرگی خدا دوست دارم