ساعت
ورود
دسترسی سریع به تالارها
قوانین کاربران
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
شعر های عاشقانه ...
4 مشترك
صفحه 1 از 1
شعر های عاشقانه ...
ياد تو
پوستينی است که بين من و زمستان
فاصله میاندازد
نام تو
شعله نه
تکهای از تابستان است
که گوشهی دلم میسوزد
و سوی چشمانم است
وقتی برای يافتنت - کورمال کورمال -
دنيا را لمس میکنم
يک آن آفتابی میشوی
و تمام معنی زندگی در همان لحظه میچکد - غليظِ غليظ -
نام تو
مرگ را به تاخير میاندازد.
پوستينی است که بين من و زمستان
فاصله میاندازد
نام تو
شعله نه
تکهای از تابستان است
که گوشهی دلم میسوزد
و سوی چشمانم است
وقتی برای يافتنت - کورمال کورمال -
دنيا را لمس میکنم
يک آن آفتابی میشوی
و تمام معنی زندگی در همان لحظه میچکد - غليظِ غليظ -
نام تو
مرگ را به تاخير میاندازد.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
عشق من
تو از متن یک رویــا آمدی
تا خواب های هزار رنگم تعبیر شوند
و لبــــخنــد های رنــــــــگ باخـــتــــه ام تــازه .
تـــو حالا جانی و جان جانان در تــــو جاری شـــده
و من چه آسوده خودم را به دستهای سخاوتمندت سپـــرده ام .
حــــــــالا از دنـــیا جــــدا شده ام چرا کــه تــو را دارم
چشمهای تو برایم دنیایی ناشناخته است .
حالا دیگر نبودی وجود ندارد
که هر چه هست
تو هستی
تو از متن یک رویــا آمدی
تا خواب های هزار رنگم تعبیر شوند
و لبــــخنــد های رنــــــــگ باخـــتــــه ام تــازه .
تـــو حالا جانی و جان جانان در تــــو جاری شـــده
و من چه آسوده خودم را به دستهای سخاوتمندت سپـــرده ام .
حــــــــالا از دنـــیا جــــدا شده ام چرا کــه تــو را دارم
چشمهای تو برایم دنیایی ناشناخته است .
حالا دیگر نبودی وجود ندارد
که هر چه هست
تو هستی
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
من هنوز عاشقــــــم
انقدر كه مي توانم
هر شب بدون انكه خوابم بگيرد
از اول تا اخر بي وفايي هايت را بشمرم
و دست اخر
همه را فراموش كنم
انقدر كه مي تونم
اسمت را
روي تمام ابهاي دنيا بنويسم
و باز هم جا كم بياورم
انقدر كه مي توانم
شبها طوري به يادت گريه كنم كه
خدا جايم را با اسمان عوض كند
و من هنوز عاشقـــــــم
انقدر كه مي توانم
چشم هايم را ببندم
و خيال كنم
هنوز دوستم داري
انقدر كه مي توانم
هر شب بدون انكه خوابم بگيرد
از اول تا اخر بي وفايي هايت را بشمرم
و دست اخر
همه را فراموش كنم
انقدر كه مي تونم
اسمت را
روي تمام ابهاي دنيا بنويسم
و باز هم جا كم بياورم
انقدر كه مي توانم
شبها طوري به يادت گريه كنم كه
خدا جايم را با اسمان عوض كند
و من هنوز عاشقـــــــم
انقدر كه مي توانم
چشم هايم را ببندم
و خيال كنم
هنوز دوستم داري
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
اما...اگر...شاید!
اما گناه من نبود
اگر تو را برای من نوشتند
شاید من اشتباه کردم
اما اگر شاید نبود
حتما گناه من نبود
تو را با فاصله برای من نوشته بودند .
اما گناه من نبود
اگر تو را برای من نوشتند
شاید من اشتباه کردم
اما اگر شاید نبود
حتما گناه من نبود
تو را با فاصله برای من نوشته بودند .
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
وقتي هستم، نيستي
وقتي ميآيم، نيستي
وقتي برميگردي، رفتهام
حتي وقتي
به اندازه يك لبخند تصنعي
دير ميكنم
به اندازه هزاران قهقهه
از من دور شدهاي
درست وقتي كه چشمانت بازند من پلكهايم را
روي هم ميگذارم
اين است
فاصله طينشدني بين من و تو
وقتي ميآيم، نيستي
وقتي برميگردي، رفتهام
حتي وقتي
به اندازه يك لبخند تصنعي
دير ميكنم
به اندازه هزاران قهقهه
از من دور شدهاي
درست وقتي كه چشمانت بازند من پلكهايم را
روي هم ميگذارم
اين است
فاصله طينشدني بين من و تو
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
به یاد بیاور مرا در همه ی لحظه های تنهاییت
باز مرا به یاد آور در تمام قدم هایت
در همه ی گریستن ها ، پیوستن ها و خفتن ها
به من بیاندیش پیش از آنکه مرا فراموش کنی در دیدار با کسی که مرا از یاد تو خواهد برد
چشمهایت را به یاد این عاشق دیوانه ببند
و شبها چشمهای آن کسی را که در غیاب من همخوابه ی تو گشته به جای چشمهای من ببوس
باور دارم که مرا از یاد نخواهی برد
حتی در لحظه های نصیب های بی مانند
مرا در خود به یاد آور بی آنکه چشمانم خیس باشند
صدایم را به یاد آور بی صدای گریه ام
و می دانم که می دانی که تو را از یاد نخواهم برد
پس به یاد من شبهایت را صبح کن
با من سخن بگو در تمام شبهای بسترت
و نوازش کن گوشه ی سرد بالشت را به هوای گونه های بی رمق من
و در آغوش بگیر ملافه ها را به یاد پیکرم
و دوست بدار مرا بی ترس ، بی خطر
بی مزاحمت های عرف
دست هایم را به یاد آور در دیوانگی های محض یک فواره ی کوچک
که با خلوص می رقصد برای بودن
مرا از یاد مبر به احترام رطوبت نوک استین هایم که در آن گریسته بودم
که از قصه ی عشق ها می گویند
به احترام نگاه هایی که عشق را سهم ما کرد
که درد را نصیب ما کرد
که روزی فقدان را به ما خواهد فهماند
ما را کشتند در تمام قواعد ، مارا دار زدند در شکل کریه افکارشان ، ما را گردن زدند در این وادی
مارا به صلیب کشیدند بی آنکه از من بدانند بی آنکه از تو بدانند
بی انکه از عشق ما بدانند
بی آنکه فهمیده باشند معنای بی مثال وصال
ما سخت از یاد یکدیگر خواهیم رفت
مارا از یاد هم خواهند برد
در آیینی دیرینه
در رسیدنی بی معنا برای زندگی
مرا از یاد تو خواهند برد بی فکر احساس دلهامان
بی اندیشه ی اینکه ما چه خواهیم شد
سخت از یاد هم خواهیم رفت
اما باید تسلیم شد
اما باید به فکر بهبود بود در نسیانی که گریبان گیر آن خواهیم شد
برای ما بد خواستند ، به خیال خوش بختی
مارا بد قصاص کردند
مارا بد کشتند
مرا به یاد بیاور درتمام طول شب پیش از اینکه مارا از یاد هم ببرند
پیش از آنکه مرا عروس خوشبخت خود کنند
بی آنکه مرا عروس شب های تحمیل کنند
همان طور که تو را یاد خواهم آورد پیش از آنکه در دگمه های سیاه چشمانش عکس چشمان خورشید وار تو پدیدار شود
همان طور که سالهاست تو را در نهایت نا امیدی دیوانه وار دوست میدارم
مرا از یاد مبر
عشق مرا از یاد مبر
برای من دیگر جز تسلیم را هی نیست
تو هم به آیین من بیا
برای ما دیگر جنگ معنویت خود را از دست داده
برای ما تنها راه تسلیم است
ما سلاله ی دیگری از سوخته هاییم
ما به کلاله ی تلخ گل های درد بوسه دادیم
تو را شکاک کردند به حضور معشوقی دیگر
که هیچ ..................... بدون تو نبود
که فقط تو بودی
تو بودی
تو بودی
و تنها ..................... تو بودی
در این خانه جز تو ..................... جا ندارد
باز هم مرا به یاد آور در تمام طول خواندن این شعر
در همه ی لحظه ی این جان دادن به اصل درد آور تسلیم و تقدیر و تدبیر
بزرگ می شویم رشد می کنیم شاید از یادمان برود سرمای تنهایی
شاید اخت شویم با حس غریب جفت بودن با غیر و تنهایی
چشمانت را به روی این حقیقت یاس آور بگشا همان طور که من گشودم
ببین که چگونه سالهاست تن به قسمت جدایی داده ایم
بدون آنکه حتی اعتراضی به رسم پر از خبط این دنیا کرده باشیم
ببین که چگونه فریادمان در گلوگاه خفه شد
ببین که چگونه نگاه های زیرکانه ی آن دخترک تنها و آن پسر بازیگوش ناگهان با بهتی صامت شد
چه کسی مقصر بود ؟
دیگر شرم دارم از بودن بگویم
چرا باید جنازه ها ادعای زندگی کنند ؟
آیا عشق دروغی نبود که زمانه به ما گفت ؟
آیا ما بازیچه ی صاحب دستانی نشدیم که در خفا نشسته و ما را می چرخاند و به ما می خندد ؟
گفتم که ما سلاله ی دیگری از سوخته ها شدیم
کسانی که گه گاه به بهانه ی خوشبختی
عرق می ریزند
و در نهایت سعی برای آن
دیگر از بودن خسته می شوند
خوشبختی هم دروغ است
اگر قرار بر خوشبختی بود هیچ وقت سیبی خلق نمی شد
من اعتراض می کنم نه از فراق ، نه از درد هایی که نصیبم شد
من به آن لحظه ای اعتراض می کنم که صاحب آن دست ها به فکر این افتاد که ما را فریب دهد
که به جای عروسک خیمه شب بازی لقب انسان را به ما داد
باز هم به یاد تو هستم ؟؟؟!!!!.....
حوا را ملامت نکن اگر من هم بودم سیب را می خوردم .
قسمت خوردن سیب بود
آن سیب برای خوردن آفریده شده بود .
و مرا از یاد مبر در تمام روزهای تنهایی
باز مرا به یاد آور در تمام قدم هایت
در همه ی گریستن ها ، پیوستن ها و خفتن ها
به من بیاندیش پیش از آنکه مرا فراموش کنی در دیدار با کسی که مرا از یاد تو خواهد برد
چشمهایت را به یاد این عاشق دیوانه ببند
و شبها چشمهای آن کسی را که در غیاب من همخوابه ی تو گشته به جای چشمهای من ببوس
باور دارم که مرا از یاد نخواهی برد
حتی در لحظه های نصیب های بی مانند
مرا در خود به یاد آور بی آنکه چشمانم خیس باشند
صدایم را به یاد آور بی صدای گریه ام
و می دانم که می دانی که تو را از یاد نخواهم برد
پس به یاد من شبهایت را صبح کن
با من سخن بگو در تمام شبهای بسترت
و نوازش کن گوشه ی سرد بالشت را به هوای گونه های بی رمق من
و در آغوش بگیر ملافه ها را به یاد پیکرم
و دوست بدار مرا بی ترس ، بی خطر
بی مزاحمت های عرف
دست هایم را به یاد آور در دیوانگی های محض یک فواره ی کوچک
که با خلوص می رقصد برای بودن
مرا از یاد مبر به احترام رطوبت نوک استین هایم که در آن گریسته بودم
که از قصه ی عشق ها می گویند
به احترام نگاه هایی که عشق را سهم ما کرد
که درد را نصیب ما کرد
که روزی فقدان را به ما خواهد فهماند
ما را کشتند در تمام قواعد ، مارا دار زدند در شکل کریه افکارشان ، ما را گردن زدند در این وادی
مارا به صلیب کشیدند بی آنکه از من بدانند بی آنکه از تو بدانند
بی انکه از عشق ما بدانند
بی آنکه فهمیده باشند معنای بی مثال وصال
ما سخت از یاد یکدیگر خواهیم رفت
مارا از یاد هم خواهند برد
در آیینی دیرینه
در رسیدنی بی معنا برای زندگی
مرا از یاد تو خواهند برد بی فکر احساس دلهامان
بی اندیشه ی اینکه ما چه خواهیم شد
سخت از یاد هم خواهیم رفت
اما باید تسلیم شد
اما باید به فکر بهبود بود در نسیانی که گریبان گیر آن خواهیم شد
برای ما بد خواستند ، به خیال خوش بختی
مارا بد قصاص کردند
مارا بد کشتند
مرا به یاد بیاور درتمام طول شب پیش از اینکه مارا از یاد هم ببرند
پیش از آنکه مرا عروس خوشبخت خود کنند
بی آنکه مرا عروس شب های تحمیل کنند
همان طور که تو را یاد خواهم آورد پیش از آنکه در دگمه های سیاه چشمانش عکس چشمان خورشید وار تو پدیدار شود
همان طور که سالهاست تو را در نهایت نا امیدی دیوانه وار دوست میدارم
مرا از یاد مبر
عشق مرا از یاد مبر
برای من دیگر جز تسلیم را هی نیست
تو هم به آیین من بیا
برای ما دیگر جنگ معنویت خود را از دست داده
برای ما تنها راه تسلیم است
ما سلاله ی دیگری از سوخته هاییم
ما به کلاله ی تلخ گل های درد بوسه دادیم
تو را شکاک کردند به حضور معشوقی دیگر
که هیچ ..................... بدون تو نبود
که فقط تو بودی
تو بودی
تو بودی
و تنها ..................... تو بودی
در این خانه جز تو ..................... جا ندارد
باز هم مرا به یاد آور در تمام طول خواندن این شعر
در همه ی لحظه ی این جان دادن به اصل درد آور تسلیم و تقدیر و تدبیر
بزرگ می شویم رشد می کنیم شاید از یادمان برود سرمای تنهایی
شاید اخت شویم با حس غریب جفت بودن با غیر و تنهایی
چشمانت را به روی این حقیقت یاس آور بگشا همان طور که من گشودم
ببین که چگونه سالهاست تن به قسمت جدایی داده ایم
بدون آنکه حتی اعتراضی به رسم پر از خبط این دنیا کرده باشیم
ببین که چگونه فریادمان در گلوگاه خفه شد
ببین که چگونه نگاه های زیرکانه ی آن دخترک تنها و آن پسر بازیگوش ناگهان با بهتی صامت شد
چه کسی مقصر بود ؟
دیگر شرم دارم از بودن بگویم
چرا باید جنازه ها ادعای زندگی کنند ؟
آیا عشق دروغی نبود که زمانه به ما گفت ؟
آیا ما بازیچه ی صاحب دستانی نشدیم که در خفا نشسته و ما را می چرخاند و به ما می خندد ؟
گفتم که ما سلاله ی دیگری از سوخته ها شدیم
کسانی که گه گاه به بهانه ی خوشبختی
عرق می ریزند
و در نهایت سعی برای آن
دیگر از بودن خسته می شوند
خوشبختی هم دروغ است
اگر قرار بر خوشبختی بود هیچ وقت سیبی خلق نمی شد
من اعتراض می کنم نه از فراق ، نه از درد هایی که نصیبم شد
من به آن لحظه ای اعتراض می کنم که صاحب آن دست ها به فکر این افتاد که ما را فریب دهد
که به جای عروسک خیمه شب بازی لقب انسان را به ما داد
باز هم به یاد تو هستم ؟؟؟!!!!.....
حوا را ملامت نکن اگر من هم بودم سیب را می خوردم .
قسمت خوردن سیب بود
آن سیب برای خوردن آفریده شده بود .
و مرا از یاد مبر در تمام روزهای تنهایی
شعله- تازه وارد
-
تعداد پستها : 8
شغل : محصل
متن يا شعر مورد علاقه : به یاد آور که زندگی من باد است وچشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید چشم کسی که میبیند دیگر به من نخواهد نگریست و چشمانت برای من نگاه خواهند کرد و من نخواهم بود .
Registration date : 2008-11-18
رد: شعر های عاشقانه ...
چه بود ؟
صدای در بود؟
نه خسته ام
کیست این وقت شب؟
نه خیالاتی شده ام
آخر بگو
تو با این همه بی وفایی ات
در خیال من چه میکنی؟
صدای در بود؟
نه خسته ام
کیست این وقت شب؟
نه خیالاتی شده ام
آخر بگو
تو با این همه بی وفایی ات
در خیال من چه میکنی؟
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
وقتی زمین را قسمت می کنی
برای من از رودها
دریاها
کوهها و دشتها
چیزی مگذار
جز نعره پلنگی عاشق
برای حنجره کوچکم وقتی بخواهم
نام تو را فریاد کنم.
برای من از رودها
دریاها
کوهها و دشتها
چیزی مگذار
جز نعره پلنگی عاشق
برای حنجره کوچکم وقتی بخواهم
نام تو را فریاد کنم.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
این کاغذ های سفید
روی میز
و این قلم
در دست من
سال ها خمیازه می کشیدند
تا تو آمدی
-اگر چه برای رفتن-
حالا این کاغذ ها و این قلم
می خندند و می گریند با من
شب زنده داری می کنند با من
می میرند و زنده می شوند با من
در این اتاق
حالا فقط
گوشی تلفن خمیازه می کشد
روی میز
و این قلم
در دست من
سال ها خمیازه می کشیدند
تا تو آمدی
-اگر چه برای رفتن-
حالا این کاغذ ها و این قلم
می خندند و می گریند با من
شب زنده داری می کنند با من
می میرند و زنده می شوند با من
در این اتاق
حالا فقط
گوشی تلفن خمیازه می کشد
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
با آمدنت فریبم دادی
یا با رفتنت؟
کاش تو را هرگز نمی دیدم
تا همیشه سراغت را
از فرشتگان می گرفتم
تا تلخ ترین شعرم را هرگز
در گوش خدا نمی خواندم
کاش تو را هرگز نمی دیدم
آن وقت
نه بغضی در گلویم بود
نه این دل شدگی
و نه مشتی شعر
یا با رفتنت؟
کاش تو را هرگز نمی دیدم
تا همیشه سراغت را
از فرشتگان می گرفتم
تا تلخ ترین شعرم را هرگز
در گوش خدا نمی خواندم
کاش تو را هرگز نمی دیدم
آن وقت
نه بغضی در گلویم بود
نه این دل شدگی
و نه مشتی شعر
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
نان را از من بگیر،اگر می خواهی،
هوا را از من بگیر،اما
خنده ات را نه.
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می کاری،
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سر ریز می کند،
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو می زاید.
پس از نبردی سخت باز می گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خنده ات که رها می شود
و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم می گشاید.
نان را،هوا را،
روشنی را،بهار را،
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
با من بیا!
مگو کجا
تنها
با من بیا!
با من بیا تا درد،تا زخم
با من بیا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از کجاست.
با من بیا
با من بیا تا خونی که از لبم چکید
تا خونی کز سکوتم
تا مرگ.
با من بیا تا دوباره به نوشداروی تو
رویینه
جانی تازه بگیرم.
تا شرابی باشی
که عشقی را سیراب می کند.
با من بیا تا طعم آتش را دوباره احساس کنم
آتشی از خون و میخک
آتشی از عشق و شراب.
مگو کجا
تنها
با من بیا!
با من بیا تا درد،تا زخم
با من بیا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از کجاست.
با من بیا
با من بیا تا خونی که از لبم چکید
تا خونی کز سکوتم
تا مرگ.
با من بیا تا دوباره به نوشداروی تو
رویینه
جانی تازه بگیرم.
تا شرابی باشی
که عشقی را سیراب می کند.
با من بیا تا طعم آتش را دوباره احساس کنم
آتشی از خون و میخک
آتشی از عشق و شراب.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
زیباترین چیز درباره ی عشق،این است
که نه عقلی دارد و نه خردی
زیباترین چیز درباره ی عشق،این است
که روی آب راه می رود
و غرق نمی شود.
که نه عقلی دارد و نه خردی
زیباترین چیز درباره ی عشق،این است
که روی آب راه می رود
و غرق نمی شود.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
من ساليان
سال در بدر به دنبال عشق گشته ام
من
تمام سرزمينهاي دور را
در
جستجوي عشق زير پا گذاشته ام
من در
پس کوچههاي عاشقي
دلم را
، رد تک تک خانه ها يش جا گذاشته ام
من در
تاريکي شبهايتنهايي
از همه
اين کوچه ها گذشته ام
من چه
غزلهاي عاشقانه براي عشق سرودهام
من آتش
عشق را ، در دل همه عشاق افروخته ام
من
خوشه عشق را به گيسويدختران زيبا آويخته ام
من
جرعه جرعه شراب عشق را ، با تو نوشيده ام
من چهشبها به ياد عشق تو تا به سحر گريسته ام
من در
زندان تنهايي بدون عشق افسردهام
سال در بدر به دنبال عشق گشته ام
من
تمام سرزمينهاي دور را
در
جستجوي عشق زير پا گذاشته ام
من در
پس کوچههاي عاشقي
دلم را
، رد تک تک خانه ها يش جا گذاشته ام
من در
تاريکي شبهايتنهايي
از همه
اين کوچه ها گذشته ام
من چه
غزلهاي عاشقانه براي عشق سرودهام
من آتش
عشق را ، در دل همه عشاق افروخته ام
من
خوشه عشق را به گيسويدختران زيبا آويخته ام
من
جرعه جرعه شراب عشق را ، با تو نوشيده ام
من چهشبها به ياد عشق تو تا به سحر گريسته ام
من در
زندان تنهايي بدون عشق افسردهام
mina- سر دبیر بخش هنری
-
تعداد پستها : 43
وضعیت : سر دبیر بخش هنری
متن يا شعر مورد علاقه : صدف به سینه بیاویز که برتنت بنشاند صفای دریا را به ابر وباد میندیش که ماصبورترین همنشین بارانیم
Registration date : 2009-02-08
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
از تو مینویسم
که از تو نوشتن در زندگی برایم کافیست
نگو دگر خسته شده ای! که خوب میدانم ٬همین کافیست
درست است قلب تو را نمیشود با این حرفها به دست آورد
ولی بگو بنویس که این آرزو برای دلم٬ کافیست
شاید نشنوی شعر سراسر التماس من را ...شاید!!!
همین که میدانم شاید روزی میبینی کوچکی من را ٬همین کافیست
گویند برای عشق خود باید از او سراسر شوی
ببین که قطره قطره خونم از تو جاریست
به جان خودم همین کافیست
ببین که تصویر قاب شده ات در پنجره دلم چه ماندگار است
همین که به یاد بیاوری آفتاب میخواهد ٬همین کافیست
نه!نمیخواهم تو مال من شوی میدانم این خود خواهیست
به جرعه ای که از دستانت مینوشم٬ قانع ام ٬همین کافیست
ولی نه!نمیخواهم اسیر رویاهای من شوی
همین مختصر که در تو اوج میگیرم٬ همین کافیست
عزیز همیشگی دل دریا خدا به همراهت همین که بدانم قلبت از من راضیست همین کافیست
که از تو نوشتن در زندگی برایم کافیست
نگو دگر خسته شده ای! که خوب میدانم ٬همین کافیست
درست است قلب تو را نمیشود با این حرفها به دست آورد
ولی بگو بنویس که این آرزو برای دلم٬ کافیست
شاید نشنوی شعر سراسر التماس من را ...شاید!!!
همین که میدانم شاید روزی میبینی کوچکی من را ٬همین کافیست
گویند برای عشق خود باید از او سراسر شوی
ببین که قطره قطره خونم از تو جاریست
به جان خودم همین کافیست
ببین که تصویر قاب شده ات در پنجره دلم چه ماندگار است
همین که به یاد بیاوری آفتاب میخواهد ٬همین کافیست
نه!نمیخواهم تو مال من شوی میدانم این خود خواهیست
به جرعه ای که از دستانت مینوشم٬ قانع ام ٬همین کافیست
ولی نه!نمیخواهم اسیر رویاهای من شوی
همین مختصر که در تو اوج میگیرم٬ همین کافیست
عزیز همیشگی دل دریا خدا به همراهت همین که بدانم قلبت از من راضیست همین کافیست
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: شعر های عاشقانه ...
روزی که میخواستی از شهرمون بری
پیش هزاران چشم من گریه میکردم
میگفتم با حسرت دیگه بر نمیگردی
گفتی که عمر این سفر کوتاهه کوتاهه
گفتم که یاد من همیشه با تو همراهه
گفتی که مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتم منتظر نشستن اخرین راهه...
پیش هزاران چشم من گریه میکردم
میگفتم با حسرت دیگه بر نمیگردی
گفتی که عمر این سفر کوتاهه کوتاهه
گفتم که یاد من همیشه با تو همراهه
گفتی که مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتم منتظر نشستن اخرین راهه...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد