ساعت
ورود
دسترسی سریع به تالارها
قوانین کاربران
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
سرطاااااااااااااااااااان
2 مشترك
ماتریکس دی ال :: دانشمندان :: بقراط باشي
صفحه 1 از 1
سرطاااااااااااااااااااان
به نام خدا
شاید یکی از عللی که باعث شد این مطالب رو بنویسم دستور سوپر مدیر عزیز سایت بود و یا شاید هم اینکه خودم هم به یکی از انواع این بیماری مبتلا هستم در هر حال میخوام تو این تاپیک راجع به سرطان و انواعش بنویسم . اول میخواستم راجع به چهارمین علت مرگ مردم دنیا که سالانه یک چهارم جمعیت امریکا و اروپا رو از بین میبره به شکلی دیگه و صرفا تجربیاتم رو بنویسم اما فکر کردم تجربیات من خیلی کم و محدوده و سرطان و شناختش خیلی وسیع . بنابر این تصمیم گرفتم به صورتی بنویسم که به درد همه بخوره ....
سرطان یا همون خرچنگ خودمونی ( سرطان تو عربی یعنی خرچنگ ) یه بیماریه که توش سلولهای بدن طی تغییراتی که میکنن به عوامل فوق خطرناکی تبدیل میشن . این تغییرات شامل موارد زیرن :
سلولهای بدن در حالت عادی برای رشد باید تکیه گاه داشته باشن یعنی مثلا به بافت دیگه یا سلول دیگه یا هر سطح دیگه ای که بتونن بچسبن و این در واقع عاملیه که باعث میشه سلول مجبور شه اسکلت سلولیش رو بسازه تا بتونه در برابر فشار سطوح دیگه مقاومت کنه اما یه سلول سرطانی نیازی به تکیه دادن به سطوح دیگه نداره و بنابر این شکلش هم غیر طبیعیه حالا ممکنه گرد باشه یا بیضی یا از این قبیل چرا ؟ چون اسکلت سلولی نداره
سلولهای سرطانی ژنوم غیر طبیعی دارن یعنی تعداد و توالی عوامل سازنده ی ژنومشون فرق داره در نتیجه رفتارهاشون هم فرق داره یعنی مثلا انزیمها و عوامل سطحی دیواره ی اونها برای بدن مضره و یا اینکه نیازهای غذائیشون کم میشه و یا اینکه بعضی مواد رو که سلولها در حالت عادی بهشون نیازی ندارن ذخیره میکنن و ....
مهمترین و استثنائی ترین خاصیت سلولهای سرطانی اینه مه هیچ نیازی ندارن در بافت مربوط به خوشون بمونن !!!! چرا؟ چون :
هیچ وابستگی به بافتشون ندارن
قدرت ترمیمشون خیلی بالاست ( و اساسا به این دلیل به این بیماری سرطان = خرچنگ میگن چون خرچنگ هم قدرت ترمیم خیلی بالائی داره )
ژنهای مرگ سلول و توقف چرخه ی زندگی سلول توشون تولید نیشه یا اگر هم بشه اصلا فعال نیست در نتیجه این سلولها عمرا به مرگ طبیعی بمیرن !!!!!!!
حالا ..... چی میشه که ادم سرطان میگیره ؟؟؟؟؟
کلیه ی فعالیتهای یک سلول تخت نظر توالی لی از بازها و پروتئین ها و قندهای توی هسته صورت میگیره که بهش میگن ژنوم . هر اتم یا حتی هر الکترون از این ژنوم نقشی فوق کلیدی تو سلول و در تنیجه تو بدن داره . اما همیشه یه سری مواد که بهشون میگیم جهش زا هستن که این توالی رو دچار اشکال میکنن . در حالت عادی سلول خودش با مکانیسمهای فوق العاده ای این اشکالها و در واقع جهشها رو رفع میکنه اما اگر این جهشها رفع نشن ممکنه رو سلول اثرات شدیدی بذارن . اگر این اثرات سلول رو به یه سلول سرطانی تبدیل کنه بهش میکیم ایجا سرطان ( اونکوژنز ) . حالا سلولس که سرطانی شد سرعت رشدش فرقی نمیکنه ولی میزان تقسیمش فرق میکنه سلول هینجوری ( اکثرا بی قاعده و نادرست ) تقسیم میشه و در نتیجه یه توده رو تشکیل میده . این توده بر چه مبنائی تشکیل میشه ؟ بر این مبناها :
سلولهای سرطانی از نظر بدن عوامل مطرود و مخربی هستن بنابراین باید نابود شن . از طرفی هر کدوم از این سلولها میتونن به میزان خیلی خیلی کمی مواد لازم برای سرکوب سیستم ایمنی بدن رو ترشح کنن . بدیهیه که وقتی چند سلول با هم باشن این کار بهتر انجام میشه .
سلولهای سرطانی چون مطرودن در خالت عادی بدن بهشون غذا نمیرسونه اما باز وقتی باهم جمع بشن میتونن بدن رو وادار به این کار کنن .
این توده نهایتا تشکیل میشه و اینقدر فشرده و متراکم میشه تا دیواره های سلولهای سرطانی از بین برن و به هم دیگه بچسبن و یک شئی غده مانند رو تشکیل بدن که شبیه بافته ولی هر کدوم از سلولهاش مستقلن . به این شئی میگیم غده یا تومور !!!!
وقتی تومور تشکیل شد با انزیم های خاصی رگها رو وادار میکنه که درونش انشعاب بزنن و بنابراین در سیستم خون رسانی بدن اشکالاتی ( هر چند جزئی ) ایجاد میکنه که این اولین علامت بارز ولی نه چندان اشکار وجود یک تومور سرطانیه .
گفتیم که سلولهای سازنده ی تومور مستقلن و میتونن هر وقت که خواستن و به هر کجا که عشقشون کشید برن .... این به این معنیه که دو نوع تومور ( و در واقع سرطان ) داریم :
نوع اول نوعیه که سلولهاش از قدرت تهاجمی خودشون ( متاستازیس ) بر علیه بافتهای دیگه ی بدن استفاده نیکنن این نوع معمولا با برداشتن تومور و پاکسازی کامل بافت درمان میشه و بهش میگیم خوش خیم
نوع دوم اونه که سلولهاش از این قدرت استفاده میکنن و به بافتهای دیگه میرن و تو اونجا ها هم هر کدوم تومور میسازن و به این ترتیب به سرعت تمام بدن رو سرطانی میکنن . این حالت معمولا درمان نمیشه یا برای درمان نیاز به داروهای قوی یا نهایتا شیمی درمانیه که بهش میگیم بد خیم .
تو پستهای بعدی ( که البته قطعا بینشون دو سه روز فاصله ست چون میخوام اطلاعاتی که میدم کاملا درست و جامع باشه ) انواع سرطان و روشهای درمانیشون رو میگم ( اول از همه هم از بیماری خودم شروع میکنم : سرطان خون )
شاید یکی از عللی که باعث شد این مطالب رو بنویسم دستور سوپر مدیر عزیز سایت بود و یا شاید هم اینکه خودم هم به یکی از انواع این بیماری مبتلا هستم در هر حال میخوام تو این تاپیک راجع به سرطان و انواعش بنویسم . اول میخواستم راجع به چهارمین علت مرگ مردم دنیا که سالانه یک چهارم جمعیت امریکا و اروپا رو از بین میبره به شکلی دیگه و صرفا تجربیاتم رو بنویسم اما فکر کردم تجربیات من خیلی کم و محدوده و سرطان و شناختش خیلی وسیع . بنابر این تصمیم گرفتم به صورتی بنویسم که به درد همه بخوره ....
سرطان یا همون خرچنگ خودمونی ( سرطان تو عربی یعنی خرچنگ ) یه بیماریه که توش سلولهای بدن طی تغییراتی که میکنن به عوامل فوق خطرناکی تبدیل میشن . این تغییرات شامل موارد زیرن :
سلولهای بدن در حالت عادی برای رشد باید تکیه گاه داشته باشن یعنی مثلا به بافت دیگه یا سلول دیگه یا هر سطح دیگه ای که بتونن بچسبن و این در واقع عاملیه که باعث میشه سلول مجبور شه اسکلت سلولیش رو بسازه تا بتونه در برابر فشار سطوح دیگه مقاومت کنه اما یه سلول سرطانی نیازی به تکیه دادن به سطوح دیگه نداره و بنابر این شکلش هم غیر طبیعیه حالا ممکنه گرد باشه یا بیضی یا از این قبیل چرا ؟ چون اسکلت سلولی نداره
سلولهای سرطانی ژنوم غیر طبیعی دارن یعنی تعداد و توالی عوامل سازنده ی ژنومشون فرق داره در نتیجه رفتارهاشون هم فرق داره یعنی مثلا انزیمها و عوامل سطحی دیواره ی اونها برای بدن مضره و یا اینکه نیازهای غذائیشون کم میشه و یا اینکه بعضی مواد رو که سلولها در حالت عادی بهشون نیازی ندارن ذخیره میکنن و ....
مهمترین و استثنائی ترین خاصیت سلولهای سرطانی اینه مه هیچ نیازی ندارن در بافت مربوط به خوشون بمونن !!!! چرا؟ چون :
هیچ وابستگی به بافتشون ندارن
قدرت ترمیمشون خیلی بالاست ( و اساسا به این دلیل به این بیماری سرطان = خرچنگ میگن چون خرچنگ هم قدرت ترمیم خیلی بالائی داره )
ژنهای مرگ سلول و توقف چرخه ی زندگی سلول توشون تولید نیشه یا اگر هم بشه اصلا فعال نیست در نتیجه این سلولها عمرا به مرگ طبیعی بمیرن !!!!!!!
حالا ..... چی میشه که ادم سرطان میگیره ؟؟؟؟؟
کلیه ی فعالیتهای یک سلول تخت نظر توالی لی از بازها و پروتئین ها و قندهای توی هسته صورت میگیره که بهش میگن ژنوم . هر اتم یا حتی هر الکترون از این ژنوم نقشی فوق کلیدی تو سلول و در تنیجه تو بدن داره . اما همیشه یه سری مواد که بهشون میگیم جهش زا هستن که این توالی رو دچار اشکال میکنن . در حالت عادی سلول خودش با مکانیسمهای فوق العاده ای این اشکالها و در واقع جهشها رو رفع میکنه اما اگر این جهشها رفع نشن ممکنه رو سلول اثرات شدیدی بذارن . اگر این اثرات سلول رو به یه سلول سرطانی تبدیل کنه بهش میکیم ایجا سرطان ( اونکوژنز ) . حالا سلولس که سرطانی شد سرعت رشدش فرقی نمیکنه ولی میزان تقسیمش فرق میکنه سلول هینجوری ( اکثرا بی قاعده و نادرست ) تقسیم میشه و در نتیجه یه توده رو تشکیل میده . این توده بر چه مبنائی تشکیل میشه ؟ بر این مبناها :
سلولهای سرطانی از نظر بدن عوامل مطرود و مخربی هستن بنابراین باید نابود شن . از طرفی هر کدوم از این سلولها میتونن به میزان خیلی خیلی کمی مواد لازم برای سرکوب سیستم ایمنی بدن رو ترشح کنن . بدیهیه که وقتی چند سلول با هم باشن این کار بهتر انجام میشه .
سلولهای سرطانی چون مطرودن در خالت عادی بدن بهشون غذا نمیرسونه اما باز وقتی باهم جمع بشن میتونن بدن رو وادار به این کار کنن .
این توده نهایتا تشکیل میشه و اینقدر فشرده و متراکم میشه تا دیواره های سلولهای سرطانی از بین برن و به هم دیگه بچسبن و یک شئی غده مانند رو تشکیل بدن که شبیه بافته ولی هر کدوم از سلولهاش مستقلن . به این شئی میگیم غده یا تومور !!!!
وقتی تومور تشکیل شد با انزیم های خاصی رگها رو وادار میکنه که درونش انشعاب بزنن و بنابراین در سیستم خون رسانی بدن اشکالاتی ( هر چند جزئی ) ایجاد میکنه که این اولین علامت بارز ولی نه چندان اشکار وجود یک تومور سرطانیه .
گفتیم که سلولهای سازنده ی تومور مستقلن و میتونن هر وقت که خواستن و به هر کجا که عشقشون کشید برن .... این به این معنیه که دو نوع تومور ( و در واقع سرطان ) داریم :
نوع اول نوعیه که سلولهاش از قدرت تهاجمی خودشون ( متاستازیس ) بر علیه بافتهای دیگه ی بدن استفاده نیکنن این نوع معمولا با برداشتن تومور و پاکسازی کامل بافت درمان میشه و بهش میگیم خوش خیم
نوع دوم اونه که سلولهاش از این قدرت استفاده میکنن و به بافتهای دیگه میرن و تو اونجا ها هم هر کدوم تومور میسازن و به این ترتیب به سرعت تمام بدن رو سرطانی میکنن . این حالت معمولا درمان نمیشه یا برای درمان نیاز به داروهای قوی یا نهایتا شیمی درمانیه که بهش میگیم بد خیم .
تو پستهای بعدی ( که البته قطعا بینشون دو سه روز فاصله ست چون میخوام اطلاعاتی که میدم کاملا درست و جامع باشه ) انواع سرطان و روشهای درمانیشون رو میگم ( اول از همه هم از بیماری خودم شروع میکنم : سرطان خون )
رد: سرطاااااااااااااااااااان
مرسی ادمین عزیزم لطفا درمورد سرطان خون توضیح بده
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
رد: سرطاااااااااااااااااااان
به نام خدا
برای اینکه سرطان خون رو خوب بشناسیم لازمه که اول خون و سلولها و عوامل تشکیل دهنده ش رو خوب بشناسیم :
خون در واقع علیرغم چیزی که افراد خیلی خیلی بی اطلاع ممکنه فکر کنن فقط یه مایع مثل اب نیست که در بدن شناوره !!!!
خون ترکیبیه از چندین جزء :
پلاسما : که بخش اصلی و مایع شکل خون رو تشکیل میده و در شرایط ازمایشگاهی وقتی جداش کنن زرد رنگه
پلاکتها : که نوعی سلولهای خاص تفکیک یافته و تخصص یافته ان که در واقع میشه گفت هیچ شباهتی به سلول ندارن و مهمترین کاربردشون کمک به لخته شدن خون در محل زخمهاست
گلبولها ( سلولهای کروی شکل ) که خودشون دو دستن :
گ . قرمز : که ماهیت اصلی خون و رنگش رو تشکیل میدن . وظیفه ی اینها نقل و انتقال مواد مورد نیاز بدنه و در ضمن درست وسط اتمهاشون ترکیب پیچیده ای از اهن و فسفر و گوگرد و چند تا اتم دیگه ست که ترکیب هم نام داره و به همین دلیل به این سلولها میگن : همو گلوبین یا همون همو گلبولین ( گلبولین رو با یه نوع از انتی ژنهای دفاعی اشتباه نگیرین !!!! ) به معنی سلول کره ای هم دار
گ . سفید : که مسئول های اصلی دفاع از بدن در برابر عوامل بیگانه ان
سلولهای خونی در مغز استخوانهای ما ساخته میشن لبیته تو بچگی ممکنه تو کبد و لوزالمعده و چند جای دیگه هم ساخته بشن ولی محل اصلی و مادام العمرشون مغز استخوان بخصوص مغز استخوونهای پهنه . به این صورت که همه اونجا ساخته میشن و بعد طی مراحلی مسیری رو میگذرونن که باعث بلوغشون میشه ( که چون حیلی طولانی و گیج کننده ست حال ندارم بنویسمش !!!! )
یه رجوع که کنیم به نوشته ی قبلی من تو همین تاپیک میبینیم که گفتم ( یا شاید هم نگفته باشم !!!! ) که هر عاملی که نظم طبیعی سلول رو به هم بزنه میتونه موجب جهش بشه که اون هم میتونه اگر اصلاح نشه به سرطان بینجامه .
حالا اگر عامل یا عواملی بتونن ساخت و یا مراحل بلوغ گلبولهای سفید رو دچار اشکال کنه و بعد هم اصلاح نشه سرطان خون ایجاد میشه.
تو این بیماری گ . سفید بدون هیچ برنامه ای و نیازی و در واقع به صورت ناقص و بالغ نشده تولید میشن و وارد جریان خون میشن تا جائیکه در واقع خیلی بیشتر از سایر اجزای خونی میشن و جائی براشون نمیذارن به همین دلیل خون پر از گ . سفید میشه و واسه همین تو لاتین بهش میگن : لوکمیا که در واقه ترکیب لوک ( خلاصه ی لوکو به معنی سفید ) و میا ( به معنی خون ) هستش و ترجمش میشه : خون سفید .
گفتیم که گ . سفید میاد اونقدر تو خون زیاد میشه تا جای بقیه کمتر بشه به همین دلیل افرادی که یرطان خون دارن ( در حال پیشرفتش ) :
کم خونن و تنفس درست ندارن و لاغر میشن ( چون گلبول قرمز کمه )
زخماشون دیرتر از حد معمول خوب میشه ( چون پلاکت کمه )
و ایمنیشون ناقص و ضعیفه ( چون کلبول سفیدشون بالغ نشده ) و گاهی هم به پاسخهای شدید خود ایمنی دچار میشن ( چون بدن اونا مقابل گلبولای سفید نا بهنجارشون واکنش نشون میده )
وقتی گلبولهای سفید زیاد شدن ممکنه ( همونجور که تو نوشته ی قبلیم گفتم ) تشکیل توده یا تومور تو زیستگاهاشون یعنی کبد و طحال و پانکراس و این جور جاها بدن و عملکرد انداهای غده ای لنفی رو که مرکز هدایت و کنترل دفاعی بدن هستن رو مختل کنن ....
البته لوسمی بیشتر در اطفال دیده میشه که سیستمهای رفع جهش استثنائی که در سلولهای حیاتیشون به صورت تقویت شده ایجاد خواهد شد هنوز به وجود نیومده یا کامل نشده ولی این هیچ دلیل نمیشه که یه بزرگسال نتونه لوسمی بگیره چون همیشه ممکنه جهشی اصلاح نشه یا از اصلاخ در بره ولی خلاصه .... بیشتر و رایج تر در اطفال وجود داره
لوسمی رو بر حسب یه سری اطلاعات به دو دسته ی عمومی خاد و مزمن تقسیم میکنن :
لوسمی حاد، رشد سريع همراه با تعداد زيادی گويچه های سفيد نارس است و مدت فاصله زمانی بين شروع بيماری و گسترش دامنه آن بسيار کوتاه است و به همین نسبت امکان در مانش هم بیشتره ..
لوسمی مزمن، رشد آهسته همراه با تعداد بيشتری ياخته های سرطانی بالغ تر است و مدت زمان طولانی تا بروز علائم بالينی آن دارد و مسلما امکان کمتری برای درمان داره .
لوسمی بر اساس نوع گلبول سفيدی که دچار جهش شده هم به دو دسته تقسيم می شه :
لنفوئيدی (lymphocytic) يا لنفوبلاستی ( lymphoblastic)
ميلوئيدی ( myelogenous )
به این ترتیب میتونیم چهار نوع سرطان خون رو در نظر بگیریم ( اعتراف میکنم که این قسمت رو عینا از رو کتاب نوشتم !!!! ) :
۱- لوسمی لنفوئيدی يا لنفو بلاستی حاد: لوسمی لنفو بلاستی حاد بيماريی است که در آن تعداد بسيار زيادی از گويچه های سفيد خون که مسئول دفاع بدن در مقابل عوامل خارجی هستند و “لنفوسيت” ناميده می شوند و هنوز به طور کامل تکامل نيافته اند دچار اختلال شده و بطور فزاينده ای در خون محيطی (blood peripheral) و مغز استخوان يافت می شوند. علاوه بر اين، تجمع اين ياخته ها در بافتهای لنفاوی باعث بزرگ شدن اين اندامها می شود. ازدياد لنفوسيتها نير منجر به کاهش تعداد ساير ياختههای خونی مانند گويچههای قرمز و پلاکت ها شده و اين عدم تعادل ياختههای خونی منجر به کم خونی، خونريزی و عدم انعقاد خون می شود. مدت فاصله زمانی بين شروع بيماری و گسترش دامنه آن بسيار سريع و کوتاه است. لوسمی لنفوبلاستی حاد، شايع ترين نوع لوسمی در اطفال است که اغلب در کودکان بين سنين ۲ تا ۶ سال تظاهر می کند. گروه سنی ديگری که در مقابل اين بيماری بيش از بقيه آسيب پذير هستند، افراد بالای ۷۵ سال را تشکيل می دهند
۲- لوسمی ميلوئيدی حاد: تراريختگی ياخته های “ميلوئيد” گويچه های سفيد خون است که فرآيند تکثير و خونسازی و ايمنی طبيعی بدن را مختل می کند. اين نوع سرطان دارای چندين زيرگونه و ميانگين سن ابتلا به آن ۶۴ سال است. اين نوع لوسمی در مقايسه با لوسمی لنفوسيتی حاد کمتر در کودکان ديده می شود اما کودکان مبتلا به سندرم دان (Down Syndrome) در سه سال ابتدايی زندگی استعداد بيشتری برای ابتلا به آن دارند.
۳- لوسمی لنفوئيدی مزمن: شايع ترين نوع لوسمی بزرگسالان است. طيف رشد و پيشرفت اين نوع لوسمی بسيار کند و آهسته است و اغلب در افراد سالمند تظاهر می کند. ميانگين سن بروز لوسمی لنفوئيدی مزمن ۶۰ سال است و ابتلا به آن در سنين پايين تر از ۳۰ سال بسيار غير طبيعی و در کودکان بسيار نادر است. اين نوع لوسمی در مردان بالای ۵۰ سال شايع تر است و اغلب به طور تصادفی و هنگام معاينات و آزمايش معمولی خون که افراد برای تشخيص بيماری های ديگر انجام می دهند، تشخيص داده می شود.
۴- لوسمی ميلوئيدی مزمن: اين نوع لوسمی يک بيماری اکتسابی ناشی از يک نوع ناهنجاری در کروموزوم ۲۲ ياخته های مغز استخوان است. لوسمی ميلوئيدی مزمن در مردان بين سنين ۴۰ تا ۶۰ سال شايع تر است و افرادی که تحت تشعشعات يونيزه و يا تماس با بنزين و مشتقات آن قرار داشته اند، بيشتر در معرض خطر ابتلا به آن هستند.
اگه یه روز صبح از خواب بیدار شدین و دیدین یکی یا چند تا از این نشونه ها رو چند هفته ایه که دارین میتونین برای ازمایش سلولهای خونیتون برین دکتر :
اگه برای مدتی بیشتر از دو هفته کلا احساس خستگی و نا خوشی میکنین و همش دوست دارین بخوابین اگه حس مسکنین مریضین ولی مطمئنین که در سلامت کامل به سر میبرین
اگه زیر پوستتون لکه لکه های بزرگ یا کوچیک خونی رنگ میبینین که بیشتر از دو هفته ست که موندن و هیچ جوری نمیتونین از شرشون خلاص شین
اگخ حونتون دیرتر از همیشه بعد از یک زخم لخته میشه ( البته نه اینکه بیاین ده بار دستتون رو ببرین تا ببینین ایا طبیعی لخته میشه یا نه )
اگه همش به بیماریهای عفونی بیخودی مبتلا میشین که مطمئنین تا مثلا همین پارسال امکان نداشته مریض شین ( در این حالت میتونین به هر بیماری ای که ایمنی رو ضعیف میکنه شک کنین از انواع سرطان گرفته تا نقص ایمنی )
اگه استخوونها و مفاصلتون برای مدت طولانی ( یک هفته یا بیشتر ) بون دلیل درد میکنه
اگه تنفستون دچار اشکال شده و نفس نفس مسزنین بخصوص وقتی که فعالیتتون یک کم زیاد باشه ( در این حالت امکان سایر بیماریهای قلبی و عروقی هم هست )
اگه تب و لرز بی دلیل یا تورم بی دلیل ( بخصوص در جاهائی که غدد لنفاوی هستن مثلا گلو یا زیر بغل یا کشاله ی ران ) لاغزی و ضعف و خون ریزی بی دلیل بینی دارین ( مدت حداقل یک هفته یا بیشتر )
و کلی عوامل دیگه که چون کم اهمیت ترن حال ندارم بگمشون
خوب بقیه ی مطالب رو با توجه به اینکه هم من خسته شدم و هم شما از مطالعه حوصلتون سر رفته اجازه بدین دفعه ی بعد بگم .
برای اینکه سرطان خون رو خوب بشناسیم لازمه که اول خون و سلولها و عوامل تشکیل دهنده ش رو خوب بشناسیم :
خون در واقع علیرغم چیزی که افراد خیلی خیلی بی اطلاع ممکنه فکر کنن فقط یه مایع مثل اب نیست که در بدن شناوره !!!!
خون ترکیبیه از چندین جزء :
پلاسما : که بخش اصلی و مایع شکل خون رو تشکیل میده و در شرایط ازمایشگاهی وقتی جداش کنن زرد رنگه
پلاکتها : که نوعی سلولهای خاص تفکیک یافته و تخصص یافته ان که در واقع میشه گفت هیچ شباهتی به سلول ندارن و مهمترین کاربردشون کمک به لخته شدن خون در محل زخمهاست
گلبولها ( سلولهای کروی شکل ) که خودشون دو دستن :
گ . قرمز : که ماهیت اصلی خون و رنگش رو تشکیل میدن . وظیفه ی اینها نقل و انتقال مواد مورد نیاز بدنه و در ضمن درست وسط اتمهاشون ترکیب پیچیده ای از اهن و فسفر و گوگرد و چند تا اتم دیگه ست که ترکیب هم نام داره و به همین دلیل به این سلولها میگن : همو گلوبین یا همون همو گلبولین ( گلبولین رو با یه نوع از انتی ژنهای دفاعی اشتباه نگیرین !!!! ) به معنی سلول کره ای هم دار
گ . سفید : که مسئول های اصلی دفاع از بدن در برابر عوامل بیگانه ان
سلولهای خونی در مغز استخوانهای ما ساخته میشن لبیته تو بچگی ممکنه تو کبد و لوزالمعده و چند جای دیگه هم ساخته بشن ولی محل اصلی و مادام العمرشون مغز استخوان بخصوص مغز استخوونهای پهنه . به این صورت که همه اونجا ساخته میشن و بعد طی مراحلی مسیری رو میگذرونن که باعث بلوغشون میشه ( که چون حیلی طولانی و گیج کننده ست حال ندارم بنویسمش !!!! )
یه رجوع که کنیم به نوشته ی قبلی من تو همین تاپیک میبینیم که گفتم ( یا شاید هم نگفته باشم !!!! ) که هر عاملی که نظم طبیعی سلول رو به هم بزنه میتونه موجب جهش بشه که اون هم میتونه اگر اصلاح نشه به سرطان بینجامه .
حالا اگر عامل یا عواملی بتونن ساخت و یا مراحل بلوغ گلبولهای سفید رو دچار اشکال کنه و بعد هم اصلاح نشه سرطان خون ایجاد میشه.
تو این بیماری گ . سفید بدون هیچ برنامه ای و نیازی و در واقع به صورت ناقص و بالغ نشده تولید میشن و وارد جریان خون میشن تا جائیکه در واقع خیلی بیشتر از سایر اجزای خونی میشن و جائی براشون نمیذارن به همین دلیل خون پر از گ . سفید میشه و واسه همین تو لاتین بهش میگن : لوکمیا که در واقه ترکیب لوک ( خلاصه ی لوکو به معنی سفید ) و میا ( به معنی خون ) هستش و ترجمش میشه : خون سفید .
گفتیم که گ . سفید میاد اونقدر تو خون زیاد میشه تا جای بقیه کمتر بشه به همین دلیل افرادی که یرطان خون دارن ( در حال پیشرفتش ) :
کم خونن و تنفس درست ندارن و لاغر میشن ( چون گلبول قرمز کمه )
زخماشون دیرتر از حد معمول خوب میشه ( چون پلاکت کمه )
و ایمنیشون ناقص و ضعیفه ( چون کلبول سفیدشون بالغ نشده ) و گاهی هم به پاسخهای شدید خود ایمنی دچار میشن ( چون بدن اونا مقابل گلبولای سفید نا بهنجارشون واکنش نشون میده )
وقتی گلبولهای سفید زیاد شدن ممکنه ( همونجور که تو نوشته ی قبلیم گفتم ) تشکیل توده یا تومور تو زیستگاهاشون یعنی کبد و طحال و پانکراس و این جور جاها بدن و عملکرد انداهای غده ای لنفی رو که مرکز هدایت و کنترل دفاعی بدن هستن رو مختل کنن ....
البته لوسمی بیشتر در اطفال دیده میشه که سیستمهای رفع جهش استثنائی که در سلولهای حیاتیشون به صورت تقویت شده ایجاد خواهد شد هنوز به وجود نیومده یا کامل نشده ولی این هیچ دلیل نمیشه که یه بزرگسال نتونه لوسمی بگیره چون همیشه ممکنه جهشی اصلاح نشه یا از اصلاخ در بره ولی خلاصه .... بیشتر و رایج تر در اطفال وجود داره
لوسمی رو بر حسب یه سری اطلاعات به دو دسته ی عمومی خاد و مزمن تقسیم میکنن :
لوسمی حاد، رشد سريع همراه با تعداد زيادی گويچه های سفيد نارس است و مدت فاصله زمانی بين شروع بيماری و گسترش دامنه آن بسيار کوتاه است و به همین نسبت امکان در مانش هم بیشتره ..
لوسمی مزمن، رشد آهسته همراه با تعداد بيشتری ياخته های سرطانی بالغ تر است و مدت زمان طولانی تا بروز علائم بالينی آن دارد و مسلما امکان کمتری برای درمان داره .
لوسمی بر اساس نوع گلبول سفيدی که دچار جهش شده هم به دو دسته تقسيم می شه :
لنفوئيدی (lymphocytic) يا لنفوبلاستی ( lymphoblastic)
ميلوئيدی ( myelogenous )
به این ترتیب میتونیم چهار نوع سرطان خون رو در نظر بگیریم ( اعتراف میکنم که این قسمت رو عینا از رو کتاب نوشتم !!!! ) :
۱- لوسمی لنفوئيدی يا لنفو بلاستی حاد: لوسمی لنفو بلاستی حاد بيماريی است که در آن تعداد بسيار زيادی از گويچه های سفيد خون که مسئول دفاع بدن در مقابل عوامل خارجی هستند و “لنفوسيت” ناميده می شوند و هنوز به طور کامل تکامل نيافته اند دچار اختلال شده و بطور فزاينده ای در خون محيطی (blood peripheral) و مغز استخوان يافت می شوند. علاوه بر اين، تجمع اين ياخته ها در بافتهای لنفاوی باعث بزرگ شدن اين اندامها می شود. ازدياد لنفوسيتها نير منجر به کاهش تعداد ساير ياختههای خونی مانند گويچههای قرمز و پلاکت ها شده و اين عدم تعادل ياختههای خونی منجر به کم خونی، خونريزی و عدم انعقاد خون می شود. مدت فاصله زمانی بين شروع بيماری و گسترش دامنه آن بسيار سريع و کوتاه است. لوسمی لنفوبلاستی حاد، شايع ترين نوع لوسمی در اطفال است که اغلب در کودکان بين سنين ۲ تا ۶ سال تظاهر می کند. گروه سنی ديگری که در مقابل اين بيماری بيش از بقيه آسيب پذير هستند، افراد بالای ۷۵ سال را تشکيل می دهند
۲- لوسمی ميلوئيدی حاد: تراريختگی ياخته های “ميلوئيد” گويچه های سفيد خون است که فرآيند تکثير و خونسازی و ايمنی طبيعی بدن را مختل می کند. اين نوع سرطان دارای چندين زيرگونه و ميانگين سن ابتلا به آن ۶۴ سال است. اين نوع لوسمی در مقايسه با لوسمی لنفوسيتی حاد کمتر در کودکان ديده می شود اما کودکان مبتلا به سندرم دان (Down Syndrome) در سه سال ابتدايی زندگی استعداد بيشتری برای ابتلا به آن دارند.
۳- لوسمی لنفوئيدی مزمن: شايع ترين نوع لوسمی بزرگسالان است. طيف رشد و پيشرفت اين نوع لوسمی بسيار کند و آهسته است و اغلب در افراد سالمند تظاهر می کند. ميانگين سن بروز لوسمی لنفوئيدی مزمن ۶۰ سال است و ابتلا به آن در سنين پايين تر از ۳۰ سال بسيار غير طبيعی و در کودکان بسيار نادر است. اين نوع لوسمی در مردان بالای ۵۰ سال شايع تر است و اغلب به طور تصادفی و هنگام معاينات و آزمايش معمولی خون که افراد برای تشخيص بيماری های ديگر انجام می دهند، تشخيص داده می شود.
۴- لوسمی ميلوئيدی مزمن: اين نوع لوسمی يک بيماری اکتسابی ناشی از يک نوع ناهنجاری در کروموزوم ۲۲ ياخته های مغز استخوان است. لوسمی ميلوئيدی مزمن در مردان بين سنين ۴۰ تا ۶۰ سال شايع تر است و افرادی که تحت تشعشعات يونيزه و يا تماس با بنزين و مشتقات آن قرار داشته اند، بيشتر در معرض خطر ابتلا به آن هستند.
اگه یه روز صبح از خواب بیدار شدین و دیدین یکی یا چند تا از این نشونه ها رو چند هفته ایه که دارین میتونین برای ازمایش سلولهای خونیتون برین دکتر :
اگه برای مدتی بیشتر از دو هفته کلا احساس خستگی و نا خوشی میکنین و همش دوست دارین بخوابین اگه حس مسکنین مریضین ولی مطمئنین که در سلامت کامل به سر میبرین
اگه زیر پوستتون لکه لکه های بزرگ یا کوچیک خونی رنگ میبینین که بیشتر از دو هفته ست که موندن و هیچ جوری نمیتونین از شرشون خلاص شین
اگخ حونتون دیرتر از همیشه بعد از یک زخم لخته میشه ( البته نه اینکه بیاین ده بار دستتون رو ببرین تا ببینین ایا طبیعی لخته میشه یا نه )
اگه همش به بیماریهای عفونی بیخودی مبتلا میشین که مطمئنین تا مثلا همین پارسال امکان نداشته مریض شین ( در این حالت میتونین به هر بیماری ای که ایمنی رو ضعیف میکنه شک کنین از انواع سرطان گرفته تا نقص ایمنی )
اگه استخوونها و مفاصلتون برای مدت طولانی ( یک هفته یا بیشتر ) بون دلیل درد میکنه
اگه تنفستون دچار اشکال شده و نفس نفس مسزنین بخصوص وقتی که فعالیتتون یک کم زیاد باشه ( در این حالت امکان سایر بیماریهای قلبی و عروقی هم هست )
اگه تب و لرز بی دلیل یا تورم بی دلیل ( بخصوص در جاهائی که غدد لنفاوی هستن مثلا گلو یا زیر بغل یا کشاله ی ران ) لاغزی و ضعف و خون ریزی بی دلیل بینی دارین ( مدت حداقل یک هفته یا بیشتر )
و کلی عوامل دیگه که چون کم اهمیت ترن حال ندارم بگمشون
خوب بقیه ی مطالب رو با توجه به اینکه هم من خسته شدم و هم شما از مطالعه حوصلتون سر رفته اجازه بدین دفعه ی بعد بگم .
رد: سرطاااااااااااااااااااان
مرسی مهریار گل
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
ماتریکس دی ال :: دانشمندان :: بقراط باشي
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد