ساعت
ورود
دسترسی سریع به تالارها
قوانین کاربران
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
بر نیاید ز کشتگان اواز
3 مشترك
صفحه 1 از 1
بر نیاید ز کشتگان اواز
... خواستم بهش بگم ... بهش میگم
بهش میگم که چقدر تو همین مدت کوتاه ازش خوشم اومده
بهش میگم که الان و از وقتی برای اولین بار باهاش اشنا شدم چقدر و چقدر بهش علاقه مند شدم و چقدر و چقدر بهش فکر کردم و هر بار که بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که واقعا دوستش دارم
اما میترسم
میترسم بهش بگم و اون ناراحت بشه
میترسم بهش بگم و بره و دیگه نیاد
یاد این شعر افتادم :
گر کسی وصف او ز من پرسد
بی دل از بی نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان اواز
بهش میگم که چقدر تو همین مدت کوتاه ازش خوشم اومده
بهش میگم که الان و از وقتی برای اولین بار باهاش اشنا شدم چقدر و چقدر بهش علاقه مند شدم و چقدر و چقدر بهش فکر کردم و هر بار که بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که واقعا دوستش دارم
اما میترسم
میترسم بهش بگم و اون ناراحت بشه
میترسم بهش بگم و بره و دیگه نیاد
یاد این شعر افتادم :
گر کسی وصف او ز من پرسد
بی دل از بی نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان اواز
رد: بر نیاید ز کشتگان اواز
...
طلوع نگاهت را
نه دکتری چاره ساز است نه دارویی
مگر اینکه N.A ِ لبانت
چاره کند اعتیادم را
در یک شب رويا ...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: بر نیاید ز کشتگان اواز
يادت هست روزي که دستت را به دستانم دادي و تمام وجودم را آتش زدي؟
آن روز نمي دانستم چرا مي سوزم؟! ولي حالا خوب ميفهمم که دستانت پيام آور آتش
دروني ات بودند
اکنون نيز دارم مي سوزم؟! ولي نه از گرماي عشق تو
از غم نبودنت، از اندوه دوريت !؟
و چه زجر آور است اين سوختن، که حتي دريا دريا آب هم نمي تواند لحظه اي آرامش کند
بي تو حتي ديگر ساحل هم پاهاي آتشينم را در خنکاي آ؛وشش نمي گيرد !؟
انگار او هم به دوتايي بودن رده پاها عادت کرده و حالا رد پاي تنهاي من برايش غريبه
است
آه اي محبوب من، بي تو دنيا هم مرا آتش ميزند...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: بر نیاید ز کشتگان اواز
یادم میاید زمانیکه کودکی بیش نبودم تنها هراس زندگانیم دیو جنیان داستان ها بود اما امروز هراس اورترین چیزی که میتوانم ان را تصور کنم چیزیست که روزی پبام اور دوستی وعشق بود امروز تنها هراس زندگانیم نام توست نامی که روزی اگر صدبار برلب مب اوردم لبم طالب صدو یکمین بار بود تنها هراس زندگیم همچنان دوستت دارم
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
رد: بر نیاید ز کشتگان اواز
ناشناس نوشته است:... خواستم بهش بگم ... بهش میگم
بهش میگم که چقدر تو همین مدت کوتاه ازش خوشم اومده
بهش میگم که الان و از وقتی برای اولین بار باهاش اشنا شدم چقدر و چقدر بهش علاقه مند شدم و چقدر و چقدر بهش فکر کردم و هر بار که بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که واقعا دوستش دارم
اما میترسم
میترسم بهش بگم و اون ناراحت بشه
میترسم بهش بگم و بره و دیگه نیاد
یاد این شعر افتادم :
گر کسی وصف او ز من پرسد
بی دل از بی نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان اواز
ادمین جون عاشق که بی باکه از چی میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد