ساعت
ورود
دسترسی سریع به تالارها
قوانین کاربران
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
دفتر شعر ماتریکس
4 مشترك
صفحه 1 از 2
صفحه 1 از 2 • 1, 2
دفتر شعر ماتریکس
تو این تاپیک شعر مینویسیم و نقد میکنیم
اول با یه شعر از خودم شروع میکنم بنام ارام
ارام ارام امدی اتش به جانم زدی
در اتش گرمت سوخت روح پلید بدی
کم کم جوانه زد گل بهشت در قلبم روئید
جهنم دل من در بهشت تو پوکید
تو چون نسیم سحر غرق مهر و تازگی
دل باختم بار دیگر من به همین سادگی
روزهایم باز ابی شد شبهایم شد غرق نور
دوستت دارم از کنون تا دنیای پس از گور
هر لحظه با تو زنده ست معنای زنده بودن
اینک کارم شده این : تنها از تو سرودن
در گذر از هر بدی تها نور نجاتی
در هر قصه تو بانو من رعیت دهاتی
ارام ما را دریاب ارام ارام دریاب
بی تو نهری خشکیدم با تو رودی پر از اب
بی تو درختی پیرم در میان بیابان
با تو نه تنها جنگل که رویش گیاهان
ارام ارام بیا نفوذ کن به روح من
خسته شدم از بودن رهایم کن از این تن
مهریار 29/8/78
رد: دفتر شعر ماتریکس
Admin نوشته است:
تو این تاپیک شعر مینویسیم و نقد میکنیم
اول با یه شعر از خودم شروع میکنم بنام ارام
ارام ارام امدی اتش به جانم زدی
در اتش گرمت سوخت روح پلید بدی
کم کم جوانه زد گل بهشت در قلبم روئید
جهنم دل من در بهشت تو پوکید
تو چون نسیم سحر غرق مهر و تازگی
دل باختم بار دیگر من به همین سادگی
روزهایم باز ابی شد شبهایم شد غرق نور
دوستت دارم از کنون تا دنیای پس از گور
هر لحظه با تو زنده ست معنای زنده بودن
اینک کارم شده این : تنها از تو سرودن
در گذر از هر بدی تها نور نجاتی
در هر قصه تو بانو من رعیت دهاتی
ارام ما را دریاب ارام ارام دریاب
بی تو نهری خشکیدم با تو رودی پر از اب
بی تو درختی پیرم در میان بیابان
با تو نه تنها جنگل که رویش گیاهان
ارام ارام بیا نفوذ کن به روح من
خسته شدم از بودن رهایم کن از این تن
مهریار 29/8/78
زیبا بود ...واقعا زیبا
بهتون تبریک میگم
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
از يک نگاه ساده شروع شد چشم در چشم هم دوختيم
لب ها خاموش شد
دل شروع به سخن گفتن کرد
زبان خود را عاجز خواند تا پيام دل را به دل برساند و لب ها همچنان خاموش ماندند
و اين فرياد بي صداي عشق بود که در تلاقي دو نگاه عاشقانه شوري به پا کرده بود
و عشق آغاز شد
لب ها خاموش شد
دل شروع به سخن گفتن کرد
زبان خود را عاجز خواند تا پيام دل را به دل برساند و لب ها همچنان خاموش ماندند
و اين فرياد بي صداي عشق بود که در تلاقي دو نگاه عاشقانه شوري به پا کرده بود
و عشق آغاز شد
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
نگاه خسته ام را داد بر باد
غم سر بسته ام را داد بر باد
همان رسمي كه نامش عاشقي بود
دل شكسته ام را داد بر باد
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
[b]جالب بود عاشقی دل ادمو بر باد میده تعبیر جالبی بود
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
رد: دفتر شعر ماتریکس
aram نوشته است:
نگاه خسته ام را داد بر باد
غم سر بسته ام را داد بر باد
همان رسمي كه نامش عاشقي بود
دل شكسته ام را داد بر باداز يک نگاه ساده شروع شد چشم در چشم هم دوختيم
لب ها خاموش شد
دل شروع به سخن گفتن کرد
زبان خود را عاجز خواند تا پيام دل را به دل برساند و لب ها همچنان خاموش ماندند
و اين فرياد بي صداي عشق بود که در تلاقي دو نگاه عاشقانه شوري به پا کرده بود
و عشق آغاز شد
شعرهای فوق العاده ای بودن واقعا مرسی
رد: دفتر شعر ماتریکس
در انتظار حادثه طوفان و سیل یا یه انفجار غریب
به فکر عاشق شدنت قلبم رو میدهم فریب
نگاه تو برای من شروع احساس توی تن
نگاه من برای تو نگاه نا شناخته ای شاید به فکر کسب تن
صدای تو صوت فرشته های مهربون
صدای من برای تو صدای پست شهوت و تن صدام تن جنون
دستهای تو مثل قطره ی اب سبک
دستهای من برای تو سنگینتر از اهن و پتک
در انتظار حادثه طوفان و سیل یا یه انفجار غریب
به فکر عاشق شدنت قلبم رو میدهم فریب
به فکر عاشق شدنت قلبم رو میدهم فریب
نگاه تو برای من شروع احساس توی تن
نگاه من برای تو نگاه نا شناخته ای شاید به فکر کسب تن
صدای تو صوت فرشته های مهربون
صدای من برای تو صدای پست شهوت و تن صدام تن جنون
دستهای تو مثل قطره ی اب سبک
دستهای من برای تو سنگینتر از اهن و پتک
در انتظار حادثه طوفان و سیل یا یه انفجار غریب
به فکر عاشق شدنت قلبم رو میدهم فریب
رد: دفتر شعر ماتریکس
ببار باران
ببار که اشنایی
دوستی
خاله ای مهربان میخواهد بشنود تو را
ببار باران
ببار و او را شاد گردان
من غمگینم اما او....
او گلیست تشنه ی تو
پس ببار
ببار که اشنایی
دوستی
خاله ای مهربان میخواهد بشنود تو را
ببار باران
ببار و او را شاد گردان
من غمگینم اما او....
او گلیست تشنه ی تو
پس ببار
رد: دفتر شعر ماتریکس
فرصت دیدار کم بود ...
سهم من ، اما همین بود ...
راضی ام ...،
خرسند و خوشحال ...
از همین ، باریکه آب ! ... "
سهم من ، اما همین بود ...
راضی ام ...،
خرسند و خوشحال ...
از همین ، باریکه آب ! ... "
رد: دفتر شعر ماتریکس
این جناب آ دمین معلومه فجیع عاشقه ها خوشبحال عشقش
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
رد: دفتر شعر ماتریکس
اين منم
تنها ولي شاد
با غروري شكسته ولي شاد
غمگين !!!! ولي شاد
با تو نشسته ام
با تو برخواسته ام
با تو زيسته ام
به تو انديشيده ام
هميشه و هر لحظه
به تو اي ارام جانم
تنها ولي شاد
با غروري شكسته ولي شاد
غمگين !!!! ولي شاد
با تو نشسته ام
با تو برخواسته ام
با تو زيسته ام
به تو انديشيده ام
هميشه و هر لحظه
به تو اي ارام جانم
رد: دفتر شعر ماتریکس
تمام هستي من نبوده جز يك اسم
و ان نيست جز اسم قشنگ تو
تمام زندگي هم اسير و بي تابت
و من كيستم بجز اسير كمند تو
نشينم بر بال خيالهاي شيرينم
سوار شوم بر زيبا سمند تو
برم گذرم رد شوم از زمين و زمان
برم رد شوم از دماوند و سهند تو
نشينم به پيش نگاهت يار زيبايم
نشينم تا خورد شوم به سنگ تو
تو را دوست دارم اي زيباترين ارام
كه ندارم ياري بجز تو اي قشنگ اي تو
و ان نيست جز اسم قشنگ تو
تمام زندگي هم اسير و بي تابت
و من كيستم بجز اسير كمند تو
نشينم بر بال خيالهاي شيرينم
سوار شوم بر زيبا سمند تو
برم گذرم رد شوم از زمين و زمان
برم رد شوم از دماوند و سهند تو
نشينم به پيش نگاهت يار زيبايم
نشينم تا خورد شوم به سنگ تو
تو را دوست دارم اي زيباترين ارام
كه ندارم ياري بجز تو اي قشنگ اي تو
رد: دفتر شعر ماتریکس
نامه هاي عاشقانم را من براي تو نوشتم
تو كه باد صبحگاهي تو كه اوجي در بهشتم
من هميشه از تو خواندن را دوست دارم تا نهايت
با صداي پاك و زيبايت زنده هستم تا نهايت
نامه هاي عاشقانم را تو نخواندي و نميخواني
دل من در اتش تو سوخت تو ندانستي نميداني
هر سحر از صبح زيبا من ميخواهم با تو بودن
اما همان دم به يار ارم كه نيستي تو در بر من
من هميشه هر كجا باشي هر كجا باشم عزيزم
دوست دارم با تو باشم و با تو بودن را دوست دارم
نامه هاي عاشقانم را تو نه خواندي نه ميخواني
دل من از تو در اتش سوخت تو نه دانستي نه ميداني
چشم تو نگاه من شد عشق به تو تنها حقيقت
جسم تو در روح من رفت من به تو كردم عزيمت
دوست داشتم با تو باشم دوست داشتم كه بماني
كاش ميشد با تو باشم تا كه تو هم شعر بخواني
نامه هاي عاشقانم را تو نديدي و نميبيني
دل من در اتش تو سوخت تو نفهميدي نميفهمي
هر كجا باشي عزيزم تو من هميشه دوستت دارم
با غم و غصه به ياد تو من هميشه به پيكارم
من هميشه دوست دارم كه تو به هر خوبي بپيوندي
من برايت بذبخت هستم ليك تو طالب خوشبختي
نامه هاي عاشقانم را تو نه ديدي نه ميبيني
دل من در اتش تو سوخت تو نه فهميدي نه ميفهمي
تو كه باد صبحگاهي تو كه اوجي در بهشتم
من هميشه از تو خواندن را دوست دارم تا نهايت
با صداي پاك و زيبايت زنده هستم تا نهايت
نامه هاي عاشقانم را تو نخواندي و نميخواني
دل من در اتش تو سوخت تو ندانستي نميداني
هر سحر از صبح زيبا من ميخواهم با تو بودن
اما همان دم به يار ارم كه نيستي تو در بر من
من هميشه هر كجا باشي هر كجا باشم عزيزم
دوست دارم با تو باشم و با تو بودن را دوست دارم
نامه هاي عاشقانم را تو نه خواندي نه ميخواني
دل من از تو در اتش سوخت تو نه دانستي نه ميداني
چشم تو نگاه من شد عشق به تو تنها حقيقت
جسم تو در روح من رفت من به تو كردم عزيمت
دوست داشتم با تو باشم دوست داشتم كه بماني
كاش ميشد با تو باشم تا كه تو هم شعر بخواني
نامه هاي عاشقانم را تو نديدي و نميبيني
دل من در اتش تو سوخت تو نفهميدي نميفهمي
هر كجا باشي عزيزم تو من هميشه دوستت دارم
با غم و غصه به ياد تو من هميشه به پيكارم
من هميشه دوست دارم كه تو به هر خوبي بپيوندي
من برايت بذبخت هستم ليك تو طالب خوشبختي
نامه هاي عاشقانم را تو نه ديدي نه ميبيني
دل من در اتش تو سوخت تو نه فهميدي نه ميفهمي
رد: دفتر شعر ماتریکس
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
سر به هوا میزدم و
به اسمون میرسیدم
تا به خدا میرفتم و
باز به جنون میکشیدم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
نمیدونستم که چرا
باز باید زنده بمونم
نمیدونستم واسه چی
واسه کی اواز بخونم
نمیدوستم چی بگم
به کی بگم به کی بگم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
دیگه از این دنیای بد
از این همه بود و نبود
از این همه حرفهای بد
از این همه حرفهای خوب
به سوی تو میومدم
به سمت تو پل میزدم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
ای کاش من اون پشه بودم
پشهای که تنگ غروب
خسته و کوفته میپرید
و یه نوری از دور میدید
اون نور صورت نازت بود
نشست و تند اون رو بوسید
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
دیگه پشه مغرور و شاد
مغرور از این که با تو بود
مغرورتر از همه دنیا
مغرورتر از خود تو بود
دیگه موندن نمیتونست
چون ارزو نمیدونست
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
سر به هوا میزدم و
به اسمون میرسیدم
تا به خدا میرفتم و
باز به جنون میکشیدم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
نمیدونستم که چرا
باز باید زنده بمونم
نمیدونستم واسه چی
واسه کی اواز بخونم
نمیدوستم چی بگم
به کی بگم به کی بگم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
دیگه از این دنیای بد
از این همه بود و نبود
از این همه حرفهای بد
از این همه حرفهای خوب
به سوی تو میومدم
به سمت تو پل میزدم
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
ای کاش من اون پشه بودم
پشهای که تنگ غروب
خسته و کوفته میپرید
و یه نوری از دور میدید
اون نور صورت نازت بود
نشست و تند اون رو بوسید
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
دیگه پشه مغرور و شاد
مغرور از این که با تو بود
مغرورتر از همه دنیا
مغرورتر از خود تو بود
دیگه موندن نمیتونست
چون ارزو نمیدونست
سعادتی که پشه داشت
اگر نصیب من میشد
اگر صورت ناز تو
قسمت لب من میشد
رد: دفتر شعر ماتریکس
قصه از تو شروع شد از یه نگاه معصوم
از یه ترانه ی شاد از یه صدای مغموم
قصه با عشق و احساس لطافتی تازه یافت
حالا دیگه عشق و احساس از قصه میجوشه
قصه با نور ایمان طراوتی تازه یافت
حالا دیگه ایمان معنای قصه شده
قصه با یک گل رویید با گل بزرگ شد بویید
نمیخوام باور کنم که قصه تموم شد و گل خشکید
قصه قصه ست تا ترانه ست قصه قصه ست تا بهانه ست
قصه حرفی عاشقانه ست قصه عشقی عارفانه ست
جون چشمه جاریست چون روز روشن و چون کویر جاودانه ست
از یه ترانه ی شاد از یه صدای مغموم
قصه با عشق و احساس لطافتی تازه یافت
حالا دیگه عشق و احساس از قصه میجوشه
قصه با نور ایمان طراوتی تازه یافت
حالا دیگه ایمان معنای قصه شده
قصه با یک گل رویید با گل بزرگ شد بویید
نمیخوام باور کنم که قصه تموم شد و گل خشکید
قصه قصه ست تا ترانه ست قصه قصه ست تا بهانه ست
قصه حرفی عاشقانه ست قصه عشقی عارفانه ست
جون چشمه جاریست چون روز روشن و چون کویر جاودانه ست
رد: دفتر شعر ماتریکس
در آغوشم بگیر
بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پایت افتاده است نرو
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
تنها تو را می خواهم
بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
دستم نه،
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم،
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند!
همخانه ها می پرسند:
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم،
لبخند می زنم
و می بارم!
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم،
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند!
همخانه ها می پرسند:
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم،
لبخند می زنم
و می بارم!
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
من بی تو اندوه لحظه ها ام
من بی تو بی تو از من جدا ام
من بی تو هیچی نیستم
من بی تو ؟ بی تو کیستم ؟؟؟!!!!
من بی تو بی تو از من جدا ام
من بی تو هیچی نیستم
من بی تو ؟ بی تو کیستم ؟؟؟!!!!
رد: دفتر شعر ماتریکس
نگاهت را به حلقه گيسوانم دوختي!
شانه هايم را گم كردم و دستان نوازشگر تو
شانه گيسوانم گشته و گرماي وجودت سيراب كننده
عطش وجودم .... !
كاش مي دانست
براي عشقم چه نذر هايي كردم
رنگ هايم رنگ باختند
حالا زير رگبار چشمانت خيس شدم
تا بيابم گمشده ام را .....؟؟
شانه هايم را گم كردم و دستان نوازشگر تو
شانه گيسوانم گشته و گرماي وجودت سيراب كننده
عطش وجودم .... !
كاش مي دانست
براي عشقم چه نذر هايي كردم
رنگ هايم رنگ باختند
حالا زير رگبار چشمانت خيس شدم
تا بيابم گمشده ام را .....؟؟
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
دیگر قلم در دستان نازکم به چرخش نمی آید . دیگر چشمانم بر زیبای تو چشم نمی بندد .
می خواهم چشمانم را بر تاریکی ببندم و نظاره گر غروب زندگیم باشم .
هیچی نگو .... هیچی نپرس !؟
منو مهمان چند قطره اشک از چشمان زیبات کن ....!!
می خواهم چشمانم را بر تاریکی ببندم و نظاره گر غروب زندگیم باشم .
هیچی نگو .... هیچی نپرس !؟
منو مهمان چند قطره اشک از چشمان زیبات کن ....!!
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
گفتی : بمان می خواستم اما نمی شد
گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد
گفتم كه : می ترسم من از سحر نگاهت
گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد
گفتی: نگاهم كن ـ ببین ـ آهسته دیدم
راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد
آه ای عشق راز نگاهم كاشكی افشاء نمی شد
در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم
چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد
گفتی كه :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب
نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟
گفتی :بخوان ،بغض گلویم وا نمی شد
گفتم كه : می ترسم من از سحر نگاهت
گفتی : نترس ای خوب من،امّا نمی شد
گفتی: نگاهم كن ـ ببین ـ آهسته دیدم
راهی نبود از مرز میشد تا نمیشد دست دلم پیش تو رو شد
آه ای عشق راز نگاهم كاشكی افشاء نمی شد
در ورطه ای از عشق و عقل افتاده بودم
چون عشق تو در ظرف عقلم جا نمی شد
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یابغض می آمد سراغم ،یا نمی شد
گفتی كه :تا فردا خداحافظ ولی،آه آنشب
نمیدانم چرا فردا نمی شد ؟
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو مرا دوست داري
باورم ميشود اينك ديگر
تو مرا دوست داري
من تو را دوست دارم
هم را دوست داريم
باورم ميشود اينك
باورت ميشود ايا تو نيز؟
من تو را عاشقانه دوست دارم....
باورم ميشود اينك ديگر
تو مرا دوست داري
من تو را دوست دارم
هم را دوست داريم
باورم ميشود اينك
باورت ميشود ايا تو نيز؟
من تو را عاشقانه دوست دارم....
رد: دفتر شعر ماتریکس
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکستهی تنها شبیه من
حتی خودم شنیدهام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که میشود
اینگونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من
ای همقفس بخوان که زِ سوز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم میشود
مانند مردم است دلت یا شبیه من
من زندهام به شایعهها اعتنا نکن
در شهر کشتهاند کسی را شبیه من
یک شاعر شکستهی تنها شبیه من
حتی خودم شنیدهام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که میشود
اینگونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من
ای همقفس بخوان که زِ سوز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم میشود
مانند مردم است دلت یا شبیه من
من زندهام به شایعهها اعتنا نکن
در شهر کشتهاند کسی را شبیه من
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو را دیدن یک سواله
تو را داشتن یک ناسرانجام
تو را شنیدن، یک دنیا
تو را خواستن یک همیشه
تو چه زیبا و چه ساده
تو چه شاد و چه مسرور
تو را داشتن یک ناسرانجام
تو را شنیدن، یک دنیا
تو را خواستن یک همیشه
تو چه زیبا و چه ساده
تو چه شاد و چه مسرور
من چه کم تحمل و چه نازیبا
همهاش از برای تو
همهاش از برای تو
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
منم، منی که دیگر هیچ چیزی را دوست نمی دارم
به نشان نا رضایتی از امر تغییر پذیر.
نفرت هم نمی ورزم به هیچ چیزبه نشان نارضایتی تمام عیار از امر تغییر ناپذیر.
((برتولت برشت))
به نشان نا رضایتی از امر تغییر پذیر.
نفرت هم نمی ورزم به هیچ چیزبه نشان نارضایتی تمام عیار از امر تغییر ناپذیر.
((برتولت برشت))
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
صفحه 1 از 2 • 1, 2
مواضيع مماثلة
» دار المجانین ماتریکس
» وبلاگ عکس ماتریکس
» لیگ فوتبال ماتریکس
» کتاب خانه ماتریکس
» بنگاه دوست یابی ماتریکس
» وبلاگ عکس ماتریکس
» لیگ فوتبال ماتریکس
» کتاب خانه ماتریکس
» بنگاه دوست یابی ماتریکس
صفحه 1 از 2
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد