ساعت
ورود
دسترسی سریع به تالارها
قوانین کاربران
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
انتقادات
کاربران جدید
محیط زیست
هری پاتر
وارکرافت
جوانان
خانمها
اقایان
خانواده
دانشگاه
عاشقانه ها
دوستی
قرارهای عمومی
گفتگوی ازاد
مذهب
سیاست
پزشکی
تاریخ
کامپیوتر
فیزیک
نقاشی
موسیقی
سینما
فشن
سایر هنرها
ادبیات
شعر و شاعران
داستان و نويسندگي
زبان انگلیسی
مناسبتها
خاطرات روزانه
ورزش
شوخی
لطیفه
تعارف بازی
دفتر شعر ماتریکس
4 مشترك
صفحه 2 از 2
صفحه 2 از 2 • 1, 2
رد: دفتر شعر ماتریکس
من با تو مونــــــــدگارم
اي بهتــــــــرين بهـــانه
از نســـل پاک عـشقي
روحــــــت گـــل اقاقي
تا صـــبح ميـلاد عشق
عمــــــرت بمونه باقي!
رد: دفتر شعر ماتریکس
وقتي باروني چشمام تو كجايي؟
تك و تنها مونده دستام تو كجايي؟
وقتي پـرپـر مي زنه اين دل زارم
ساكت و خاموش لبهام تو كجايي؟
وقتي بي تو نازنين بي همنشين و
گوشه گيري تك وتنهام تو كجايي؟
وقتي بغض تو گلوم و گونه هام خيس
يه نوازشگرو مي خوام تــو كجايي؟
چشماي تو يه فانوس هميشه روشن
وقتي سوت و كوره شبهام تو كجايي؟
وقتي من با هر نفس لحظه به لحظه
تو رو عاشقونه مي خوام تو كجايي؟
تك و تنها مونده دستام تو كجايي؟
وقتي پـرپـر مي زنه اين دل زارم
ساكت و خاموش لبهام تو كجايي؟
وقتي بي تو نازنين بي همنشين و
گوشه گيري تك وتنهام تو كجايي؟
وقتي بغض تو گلوم و گونه هام خيس
يه نوازشگرو مي خوام تــو كجايي؟
چشماي تو يه فانوس هميشه روشن
وقتي سوت و كوره شبهام تو كجايي؟
وقتي من با هر نفس لحظه به لحظه
تو رو عاشقونه مي خوام تو كجايي؟
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
خودت را از کسي پس نگير شايد اين تنها چيزيست که او دارد ... وقتي که ميگويي دوستت دارم اول
روي اين جمله فکر کن شايد نوري را روشن کني که
خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود ...
روي اين جمله فکر کن شايد نوري را روشن کني که
خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود ...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
و من اندشیدم
و من احساس کردم
که تو را من
باتمام دل و تن
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
و من احساس کردم
که تو را من
باتمام دل و تن
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو بگو نه اما ....
تو بگو نه اما ....
من به تو دل دادم
من تو را دوست دارم
من تو را میخواهم
بین این همه دنیا
من فقط این روزها
که ابر در اسمان دل من جا خوش کرده
خورشید را میخواهم
تو بیا با من تا
ابی تر شود روزگارانم
ارام گیرمت در اغوش جانم
ببوسم خاک پایت را
تو بگو نه جانا
چه بخواهی تو یا نخواهی عشقم
من به تو معتادم
به دامت افتادم
هر سحر تا به شام
یاد توست در جانم
فکر توست در مغزم
ذکر توست در قلبم
ارام گیرمت در اغوش جانم
ببوسم خاک پایت را
ای یگانه ارامم ای مهربانم ....
تو بگو نه اما ....
من به تو دل دادم
من تو را دوست دارم
من تو را میخواهم
بین این همه دنیا
من فقط این روزها
که ابر در اسمان دل من جا خوش کرده
خورشید را میخواهم
تو بیا با من تا
ابی تر شود روزگارانم
ارام گیرمت در اغوش جانم
ببوسم خاک پایت را
تو بگو نه جانا
چه بخواهی تو یا نخواهی عشقم
من به تو معتادم
به دامت افتادم
هر سحر تا به شام
یاد توست در جانم
فکر توست در مغزم
ذکر توست در قلبم
ارام گیرمت در اغوش جانم
ببوسم خاک پایت را
ای یگانه ارامم ای مهربانم ....
رد: دفتر شعر ماتریکس
همیشه پی چیزی می گشتم...مثل اب ...شبیه آیینه ...یا کتاب.
نگاهت و صدایت را کم داشتم ...
من ترا کم دارم...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
پسر زیر لب زمزمه میکرد تند تند:
من زندگی را بیدار نگاه داشتم تا تو بخندی.
پسر به کوچه رسید .
دختر از سر کوچه گذشت.
نامه از دست پسر به زمین افتاد.
پرنده از قفس پرید.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
بی تو من کجا توانم که بمانم
که بخوانم
بی تو من نیستم در این جهان
تو به من اجازه ی بودن بده ارام جان
من که بی تو نیست میگردم بی شک
کاش بودی و میماندی
تو تمام جانمی ای بهترین
تو توئی فرشته ای ای برترین
من بی تو هیچ و هیچم ای جهان
تو کنارم باش ای ارام جان
بی تو یک تل غبارم در سکوت
بی تو مرگم مرگ غرق رکود
بی تو هیچم هیچ ای زیباترین
تو بیا با من بیا ای بهترین
بی تو نیستم در زمین و در زمان
تو بیا با من بمان ارام جان
که بخوانم
بی تو من نیستم در این جهان
تو به من اجازه ی بودن بده ارام جان
من که بی تو نیست میگردم بی شک
کاش بودی و میماندی
تو تمام جانمی ای بهترین
تو توئی فرشته ای ای برترین
من بی تو هیچ و هیچم ای جهان
تو کنارم باش ای ارام جان
بی تو یک تل غبارم در سکوت
بی تو مرگم مرگ غرق رکود
بی تو هیچم هیچ ای زیباترین
تو بیا با من بیا ای بهترین
بی تو نیستم در زمین و در زمان
تو بیا با من بمان ارام جان
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو راه می روی ومن در اندیشه تو پرواز میکنم
من در لابه لای زندگی می پلکم وتو بلند بلند حرف میزنی
نمی شنوم چه می گویی ...چرا که از آویزان شدن به روح بزرگت
می ترسم
من در لابه لای زندگی می پلکم وتو بلند بلند حرف میزنی
نمی شنوم چه می گویی ...چرا که از آویزان شدن به روح بزرگت
می ترسم
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
من حقیرم من ذلیلم
بی تو عازم رحیلم
بی تو پائیز بی پایان
با تو من فصل بهاران
بی تو برگی غرق در باد
با تو از باد مستم و شاد
بی تو یک ترانه از غم
با تو دنیا دور از ماتم
با تو من معنای روحم
بی تو پوچم هر چند کوهم
بی تو یک نشانه از مرگ
با تو جاوید مثل هر برگ
من پر از عمر و حیاتم اگه با تو با تو باشم
بی تو من معنا ندارم خشک میشم از هم میپاشم
بی تو عازم رحیلم
بی تو پائیز بی پایان
با تو من فصل بهاران
بی تو برگی غرق در باد
با تو از باد مستم و شاد
بی تو یک ترانه از غم
با تو دنیا دور از ماتم
با تو من معنای روحم
بی تو پوچم هر چند کوهم
بی تو یک نشانه از مرگ
با تو جاوید مثل هر برگ
من پر از عمر و حیاتم اگه با تو با تو باشم
بی تو من معنا ندارم خشک میشم از هم میپاشم
رد: دفتر شعر ماتریکس
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ای برتر
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه تنیم
از هر شعله ای برتر
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه تنیم
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
تا منی هستم و توئی هستی لیلا لیلی و مجنون مجنون خواهد ماند
تا زنده شوند عاشقان جهان قلبم با عشق از تو خواهد خواند
تا تو باشی چون سایه ای بر سرم قلب من به نزد تو خواهد راند
تا بداند جهان که من عاشقم عاشقانه تا ابد اشک خواهم فشاند
تا زنده شوند عاشقان جهان قلبم با عشق از تو خواهد خواند
تا تو باشی چون سایه ای بر سرم قلب من به نزد تو خواهد راند
تا بداند جهان که من عاشقم عاشقانه تا ابد اشک خواهم فشاند
رد: دفتر شعر ماتریکس
تا به کی باید رفت
از دياری به دياری ديگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و ياری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر
آه، اکنون ديریست
که فرو ریخته در من، گوئی،
تيره آواری از ابر گران
چو می آميزم، با بوسهء تو
روی لبهایم، می پندارم
می سپارد جان عطری گذران
تا به کی باید رفت
از دياری به دياری ديگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و ياری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر
آه، اکنون ديریست
که فرو ریخته در من، گوئی،
تيره آواری از ابر گران
چو می آميزم، با بوسهء تو
روی لبهایم، می پندارم
می سپارد جان عطری گذران
آنچنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون ترا می نگرم
مثل اینست که از پنجره ای
تکدرختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می نگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی ، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان
مرا
می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم.
آنچنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون ترا می نگرم
مثل اینست که از پنجره ای
تکدرختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می نگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی ، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان
مرا
می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم.
فروغ فرخزاد
از دياری به دياری ديگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و ياری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر
آه، اکنون ديریست
که فرو ریخته در من، گوئی،
تيره آواری از ابر گران
چو می آميزم، با بوسهء تو
روی لبهایم، می پندارم
می سپارد جان عطری گذران
تا به کی باید رفت
از دياری به دياری ديگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و ياری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر
آه، اکنون ديریست
که فرو ریخته در من، گوئی،
تيره آواری از ابر گران
چو می آميزم، با بوسهء تو
روی لبهایم، می پندارم
می سپارد جان عطری گذران
آنچنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون ترا می نگرم
مثل اینست که از پنجره ای
تکدرختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می نگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی ، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان
مرا
می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم.
آنچنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون ترا می نگرم
مثل اینست که از پنجره ای
تکدرختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان می نگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم.
تو چه هستی ، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان
مرا
می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم.
فروغ فرخزاد
شعله- تازه وارد
-
تعداد پستها : 8
شغل : محصل
متن يا شعر مورد علاقه : به یاد آور که زندگی من باد است وچشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید چشم کسی که میبیند دیگر به من نخواهد نگریست و چشمانت برای من نگاه خواهند کرد و من نخواهم بود .
Registration date : 2008-11-18
رد: دفتر شعر ماتریکس
من از تو میمردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من میرفتی
تو در من میخواندی
وقتی که من خیابانها را
بی هیچ مقصدی میپیمودم
تو با من میرفتی
تو در من میخواندی
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نمیشد
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
تو با چراغهایت میآمدی به کوچهء ما
تو با چراغهایت میآمدی
وقتی که بچه ها میرفتند
و خوشه های اقاقی میخوابیدند
و من در آینه تنها میماندم
تو با چراغهایت میآمدی ....
تو دستهایت را میبخشیدی
تو چشمهایت را میبخشیدی
تو مهربانیت را میبخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را میبخشیدی
تو مثل نور سخی بودی
تو لاله ها را میچیدی
و گیسوانم را میپوشاندی
وقتی که گیسوان من از عریانی میلرزیدند
تو لاله ها را میچیدی
تو گونه هایت را میچسباندی
به اضطراب ... هایم
وقتی که من دیگر
چیزی نداشتم که بگویم
تو گونه هایت را میچسباندی
به اضطراب ... هایم
و گوش میدادی
به خون من که ناله کنان میرفت
و عشق من که گریه کنان میمرد
تو گوش میدادی
اما مرا نمیدیدی
اما تو زندگانی من بودی
تو با من میرفتی
تو در من میخواندی
وقتی که من خیابانها را
بی هیچ مقصدی میپیمودم
تو با من میرفتی
تو در من میخواندی
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نمیشد
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
تو با چراغهایت میآمدی به کوچهء ما
تو با چراغهایت میآمدی
وقتی که بچه ها میرفتند
و خوشه های اقاقی میخوابیدند
و من در آینه تنها میماندم
تو با چراغهایت میآمدی ....
تو دستهایت را میبخشیدی
تو چشمهایت را میبخشیدی
تو مهربانیت را میبخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را میبخشیدی
تو مثل نور سخی بودی
تو لاله ها را میچیدی
و گیسوانم را میپوشاندی
وقتی که گیسوان من از عریانی میلرزیدند
تو لاله ها را میچیدی
تو گونه هایت را میچسباندی
به اضطراب ... هایم
وقتی که من دیگر
چیزی نداشتم که بگویم
تو گونه هایت را میچسباندی
به اضطراب ... هایم
و گوش میدادی
به خون من که ناله کنان میرفت
و عشق من که گریه کنان میمرد
تو گوش میدادی
اما مرا نمیدیدی
شعله- تازه وارد
-
تعداد پستها : 8
شغل : محصل
متن يا شعر مورد علاقه : به یاد آور که زندگی من باد است وچشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید چشم کسی که میبیند دیگر به من نخواهد نگریست و چشمانت برای من نگاه خواهند کرد و من نخواهم بود .
Registration date : 2008-11-18
رد: دفتر شعر ماتریکس
کارد، نانمان را
به دو بخش مساوی تقسیم می کند
از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
دومین جرعه را سر می کشم.
بیا توی کفشهای من!
زمستان که می آید
پالتوی تو مرا گرم می کند.
ما با یک چشم گریه می کنیم
شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
در خواب
رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند
به دو بخش مساوی تقسیم می کند
از جایی بر لبه لیوان که تو آب خورده ای
دومین جرعه را سر می کشم.
بیا توی کفشهای من!
زمستان که می آید
پالتوی تو مرا گرم می کند.
ما با یک چشم گریه می کنیم
شب که به تنهایی خویش پناه می بریم
در خواب
رویاهایم با رویاهایت یکی می شوند
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم...
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
زمستانها که برف پاک است مثل قلب تو
بهاران که پاک است و مثل تو هست نو
پائیز که اشکهایم میریزد به پای تو
تابستان زیبایو باش ارامم! اری تو ...
بهاران که پاک است و مثل تو هست نو
پائیز که اشکهایم میریزد به پای تو
تابستان زیبایو باش ارامم! اری تو ...
رد: دفتر شعر ماتریکس
در تنهايی ام شكوفهء رؤيايت می شكفد
هستی گنجايش لمس تنت را ندارد
مرا عطر حضور رؤيای تو كافی است.
هستی گنجايش لمس تنت را ندارد
مرا عطر حضور رؤيای تو كافی است.
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
تو ميروي و نميداني
كه اگر ميشد با من بماني
من خوش بخت ترين بودم
خوش بخت تر از افسانه و داستاني
نياز نيست مست گلها شوم
كه تو خود جوانه ي زيبائي روياني
و يا زير باران قدم بزنم
تو عاشقانه ترين شب باراني
نميدانم چگونه بي تو سر كنم
تو هم جواب اين سوالم را نميداني
بي تو نيتوانم بمانم و ميدانم
كه تو بي من راحت تر ميتواني
با چشمان زيبا و جادوئيت جانم
هر دلي را كه خواستي بلرزاني
و انگاه بخندي به ان عاشق بيچاره
به انكه از تو از خاك رفته تا اسماني
تو ميروي و نميائي باز عزيز دلم
و من ديگر مانوس شدم با اين رسم جاوداني
زيبا رويان و زيبا دلان بي وفايند
و تو زيباترين زيباترين و زيباترين انساني
كه اگر ميشد با من بماني
من خوش بخت ترين بودم
خوش بخت تر از افسانه و داستاني
نياز نيست مست گلها شوم
كه تو خود جوانه ي زيبائي روياني
و يا زير باران قدم بزنم
تو عاشقانه ترين شب باراني
نميدانم چگونه بي تو سر كنم
تو هم جواب اين سوالم را نميداني
بي تو نيتوانم بمانم و ميدانم
كه تو بي من راحت تر ميتواني
با چشمان زيبا و جادوئيت جانم
هر دلي را كه خواستي بلرزاني
و انگاه بخندي به ان عاشق بيچاره
به انكه از تو از خاك رفته تا اسماني
تو ميروي و نميائي باز عزيز دلم
و من ديگر مانوس شدم با اين رسم جاوداني
زيبا رويان و زيبا دلان بي وفايند
و تو زيباترين زيباترين و زيباترين انساني
رد: دفتر شعر ماتریکس
ای کاش در چشمانت تردید را دیده بودم
یا از همان اول از عشق تو ترسیده بودم
از ان روز سرد پاییزی که چشمم به تو افتاد
گفتم ای کاش هرگز ان جا نیامده بودم
هرگز پشیمان نشدم از انتخاب تو هرگز
شاید رفتی تا بدانم بیهوده رنجیده بودم
یا از همان اول از عشق تو ترسیده بودم
از ان روز سرد پاییزی که چشمم به تو افتاد
گفتم ای کاش هرگز ان جا نیامده بودم
هرگز پشیمان نشدم از انتخاب تو هرگز
شاید رفتی تا بدانم بیهوده رنجیده بودم
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
من و شك به عشق و عاشقي ؟ چه عجيب !!!!
من و ترديد و عقب گرد و فرار ؟
من عاشق كه تو را ميخواهم .....
كه ندارم ارام
كه ندارم قرار !!!!!!!
كاش ارام داشتم من ....
بي تو اما چگونه ميتوان با تو بود ؟؟؟؟
منظورم اين است : تا تو بودن
با تو روئيدن
من و ترديد و عقب گرد و فرار ؟
من عاشق كه تو را ميخواهم .....
كه ندارم ارام
كه ندارم قرار !!!!!!!
كاش ارام داشتم من ....
بي تو اما چگونه ميتوان با تو بود ؟؟؟؟
منظورم اين است : تا تو بودن
با تو روئيدن
رد: دفتر شعر ماتریکس
کاش می توانستم دلم را در کهکشانی ناشناخته رها کنم.
وقتی با تو حرف می زنم ، همه کلمه ها سکوت می کنند.
وقتی به تو نگاه می کنم همه خورشید ها تاریک می شوند ،
ای دیدار تو بزرگترین آرزویم!!!!!!
وقتی با تو حرف می زنم ، همه کلمه ها سکوت می کنند.
وقتی به تو نگاه می کنم همه خورشید ها تاریک می شوند ،
ای دیدار تو بزرگترین آرزویم!!!!!!
aram- مدیر ارشد اجتماعی و موضوعی
-
تعداد پستها : 750
متن يا شعر مورد علاقه : اگر تو نباشی ، بهانه های من تمام می شوند !چیزی بگو ، دیری ست پشت این پنجره های نیمه باز به انتظار نشسته ام !
Registration date : 2008-11-16
رد: دفتر شعر ماتریکس
ارزوهايم را
ارزوهايت را
انكه انجاها نشسته
ان خداي خوب و مهربان
ان كه جان است انكه جانان
همه را ميداند
همه را بر مياورد روزي
اگر تو بخواهي
اگر من بخواهم
ميشود جمله مرزها را برداشت
ميشود بذز عشق كاشت
ميشود با من بود
ميشود با تو بود
ميشود از من و تو مائي ساخت
ميشود دل به زيبائي اين ماها باخت
اگر من بخواهم
اگر تو بخواهي
اگر تو بخواهي ....
ارزوهايت را
انكه انجاها نشسته
ان خداي خوب و مهربان
ان كه جان است انكه جانان
همه را ميداند
همه را بر مياورد روزي
اگر تو بخواهي
اگر من بخواهم
ميشود جمله مرزها را برداشت
ميشود بذز عشق كاشت
ميشود با من بود
ميشود با تو بود
ميشود از من و تو مائي ساخت
ميشود دل به زيبائي اين ماها باخت
اگر من بخواهم
اگر تو بخواهي
اگر تو بخواهي ....
رد: دفتر شعر ماتریکس
بی تو مهتاب شبی باز ازا ون کوچه
نگذشتم
چون مگه دیوونه خاطرات وزنده کنم
نگذشتم
چون مگه دیوونه خاطرات وزنده کنم
marjan313- سر دبیر کل
-
تعداد پستها : 503
آدرس پستي : سر جاده عشق
شغل : کولی دربدر صد ساله
وضعیت : سر دبیر کل
متن يا شعر مورد علاقه : زندگی تنها چیزیست که ارزش جنگیدن دارد
Registration date : 2008-11-18
صفحه 2 از 2 • 1, 2
مواضيع مماثلة
» دار المجانین ماتریکس
» وبلاگ عکس ماتریکس
» لیگ فوتبال ماتریکس
» کتاب خانه ماتریکس
» بنگاه دوست یابی ماتریکس
» وبلاگ عکس ماتریکس
» لیگ فوتبال ماتریکس
» کتاب خانه ماتریکس
» بنگاه دوست یابی ماتریکس
صفحه 2 از 2
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد